مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۳۳

۱

اندر این جمع شررها ز کجاست

دود سودای هنرها ز کجاست

۲

من سر رشته خود گم کردم

کاین مخالف شده سرها ز کجاست

۳

گر نه دل‌های شما مختلفند

در من از جنگ اثرها ز کجاست

۴

گر چو زنجیر به هم پیوستیم

این فروبستن درها ز کجاست

۵

گر نه صد مرغ مخالف این جاست

جنگ و برکندن پرها ز کجاست

۶

ساقیا باده به پیش آر که می

خود بگوید که دگرها ز کجاست

۷

تو اگر جرعه نریزی بر خاک

خاک را از تو خبرها ز کجاست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 284
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 190
عندلیب :

نظرات

user_image
سینا فارسیان
۱۳۹۶/۰۳/۰۳ - ۰۵:۵۳:۱۷
با درود و عرض ادبدر مصرع آخر بجای خبرها از اثرها هم استفاده شدهخاک را از تو اثرها ز کجاست...البته هردو درسته
user_image
علی
۱۳۹۹/۱۲/۱۸ - ۰۸:۲۲:۰۳
با سلامپیرو این شعر داستانی هست به نقل از استاد دکتر قمشه ای: زاهدی بعد از سالیان دراز ذکر گفتن دچار تردید میشه که چرا خداوند جوابش نمیده.شبی حضرت خضر به خوابش میاد و میگه همین ذکر گفتن تو لبیک ماست(خداوند) که تکمیل کننده‌ ی این داستان بیت آخر شعر می باشد.با تشکر فراوان.