
مولانا
غزل شمارهٔ ۴۳۴
۱
هم به بر این بت زیبا خوشکست
من نشستم که همین جا خوشکست
۲
مطرب و یار من و شمع و شراب
این چنین عیش مهیا خوشکست
۳
من و تو هیچ از این جا نرویم
پهلوی شکر و حلوا خوشکست
۴
خجل است از رخ یارم گل تر
با چنین چهره و سیما خوشکست
۵
هر صباحی ز جمالش مستیم
خاصه امروز که با ما خوشکست
۶
بجهم حلقه زلفش گیرم
که در آن حلقه تماشا خوشکست
۷
شمس تبریز که نور دلهاست
دایما با گل رعنا خوشکست
تصاویر و صوت


نظرات
همایون