مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۵۲

۱

ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست

بدمستی ز نرگس خمارم آرزوست

۲

هندوی طره‌ات چه رسن باز لولییست

لولی گری طره طرارم آرزوست

۳

اندر دلم ز غمزه غماز فتنه‌هاست

فتنه نشان جادوی بیمارم آرزوست

۴

زان رو که غدرها و دغاهاش بس خوش‌ست

غدرش مرا بسوزد غدارم آرزوست

۵

زان شمع بی‌نظیر که در لامکان بتافت

پروانه وار سوخته هموارم آرزوست

۶

گلزار حسن رو بگشا زانک از رخت

مه شرمسار گشته و گلزارم آرزوست

۷

بعد از چهار سال نشستیم دو به دو

یک ره به کوی وصل تو دوچارم آرزوست

۸

انکار کرد عقل تو وین کار کرده عشق

انکار سود نیست چو این کارم آرزوست

۹

رانیم بالش شه و رانی به زخم مار

با مصطفای حسن در آن غارم آرزوست

۱۰

تاتار هجر کرد سیاهی و عنبری

زان مشک‌های آهوی تاتارم آرزوست

۱۱

باریست بر دلم که مرا هیچ بار نیست

ای شاه بار ده که یکی بارم آرزوست

۱۲

عارست ای خفاش تو را ناز آفتاب

صد سجده من بکرده بر آن عارم آرزوست

۱۳

با داردار وعده وصلت رسید صبر

هجران دو چشم بسته و بر دارم آرزوست

۱۴

هست این سپاه عشق تو جان سوز و دلفروز

و اندر سپاه عشق تو سالارم آرزوست

۱۵

دجال هجر بر سرم از غم قیامتیست

لابد فسون عیسی و تیمارم آرزوست

۱۶

مکری بکرد بنده و مکری بکرد وصل

از مکر توبه کردم مکارم آرزوست

۱۷

تا سوی گلشن طرب آیم خراب و مست

از گلشن وصال تو یک خارم آرزوست

۱۸

زان طره‌های زلف کمرساز بنده را

کز شهر دررمیدم کهسارم آرزوست

۱۹

موسی جان بدید درختی ز نور نار

آن شعله درخت و از آن نارم آرزوست

۲۰

تبریز چون بهشت ز دیدار شمس دین

اندر بهشت رفته و دیدارم آرزوست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 295
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 197
عندلیب :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۸/۱۵ - ۲۳:۳۰:۱۰
بــا داردار وعـدۀ وصـــلـت رســـیـد صـــبـرهجران دو چشم بسته و بر دارم آرزوستداردار: برای مفهوم داردار که در این ابیات مولانا آمده اکنون کلمۀ دار و مدار به‌کار می‌رود که به‌معنای مدارا کردن و کج‌دار و مریز است و داردار در بیشتر گویش‌ها به‌معنای داد زدن و با صدای بلند و ناهنجار صحبت کردن، توپ و تشر رفتن، بد و بیراه گفتن.
user_image
سعید فاضلی
۱۳۹۵/۰۹/۲۰ - ۰۷:۰۸:۵۸
رانیم بالش شه و رانی به زخم ماربا مصطفای حسن در آن غارم آرزوستدر اینجا حضرت مولانا اشاره ای ظریف به حکایت یار غار دارد که در حالی که پیامبر سر بر ران ابابکر نهاده مشغول استراحت بود ماری پای ابوبکر صدیق را نیش زد...
user_image
علی ک
۱۴۰۰/۱۱/۰۵ - ۰۷:۱۵:۴۶
بعد از چهار سال نشستیم دو به دو یک ره به کوی وصل تو دوچارم آرزوست  کاش می‌فهمیدم بعد از چهار سال با چه کسی دو به دو نشستی.    
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۰۸/۲۷ - ۱۱:۲۵:۳۳
سلام     باتوجه به معانی مختلف کلمه دوچار درفرهنگ دهخدا،امکان داره یکی از دوستان یک معنی از این بیت ارایه بدن ممنون میشم  خودم فکر میکنم ملاقات غیر منتظره صحیح تر از بقیه است   شاد باشید