
مولانا
غزل شمارهٔ ۴۵۷
۱
ای چنگ پردههای سپاهانم آرزوست
وی نای ناله خوش سوزانم آرزوست
۲
در پرده حجاز بگو خوش ترانهای
من هدهدم صفیر سلیمانم آرزوست
۳
از پرده عراق به عشاق تحفه بر
چون راست و بوسلیک خوش الحانم آرزوست
۴
آغاز کن حسینی زیرا که مایه گفت
کان زیر خرد و زیر بزرگانم آرزوست
۵
در خواب کردهای ز رهاوی مرا کنون
بیدار کن به زنگلهام کانم آرزوست
۶
این علم موسقی بر من چون شهادتست
چون مؤمنم شهادت و ایمانم آرزوست
۷
ای عشق عقل را تو پراکنده گوی کن
ای عشق نکتههای پریشانم آرزوست
۸
ای باد خوش که از چمن عشق میرسی
بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست
۹
در نور یار صورت خوبان همینمود
دیدار یار و دیدن ایشانم آرزوست
تصاویر و صوت


نظرات
هنگامه حیدری
امیرالدین عراقی
نادر..
تماشاگه راز
بابک پرتو
بابک چندم
A.p
رسول