مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۷

۱

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

۲

جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو

ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا

۳

سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت

چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا

۴

آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو

غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا

۵

خوش بخرام بر زمین تا شکفند جان‌ها

تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما

۶

چون که شود ز روی تو برق جهنده هر دلی

دست به چشم برنهد از پی حفظ دیده‌ها

۷

هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی

از دی این فراق شد حاصل او همه هبا

۸

زرد شده‌ست باغ جان از غم هجر چون خزان

کی برسد بهار تو تا بنماییش نما

۹

بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی

کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا

۱۰

گفت چگونه‌ای از این عارضه گران بگو

کز تنکی ز دیده‌ها رفت تن تو در خفا

۱۱

گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن

صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 70
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 58
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
نازنین بازیان :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۸/۱۴ - ۰۱:۴۲:۴۲
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزاتُــش: تو اش ، تو او را
user_image
مرتضی ( باران)
۱۳۹۴/۰۲/۰۶ - ۰۰:۰۵:۰۶
در بیت ششم مصراع اول چونک " " شوی " " ز روی تو برق جهنده هر دلیچونک " " شود " " ز روی تو برق جهنده هر دلی شاید صحیح باشد
user_image
حسین حاتمی ابرقویی
۱۳۹۶/۱۲/۱۶ - ۰۰:۲۹:۳۰
از دی این فراق شد حاصل او همه هباهبا به معنی غباری که در تابش آفتاب از روزنه دیده میشود.حاصل او هبا شد = نتیجه کارش از دست رفت