مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۷۶

۱

بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست

که بنده قد و ابروی تست هر کژ و راست

۲

فتد به پای تو دولت نهد به پیش تو سر

که آدمی و پری در ره تو بی‌سر و پاست

۳

پریر جان من از عشق سوی گلشن رفت

تو را ندید به گلشن دمی نشست و نخاست

۴

برون دوید ز گلشن چو آب سجده کنان

که جویبار سعادت که اصل جاست کجاست

۵

چو اهل دل ز دلم قصه تو بشنیدند

ز جمله نعره برآمد که مست دلبر ماست

۶

پس آدمی و پری جمع گشت بر من و گفت

بده ز شرق نشان‌ها که این دمت چو صباست

۷

جفات نیز شکروار چاشنی دارد

زهی جفا که در او صد هزار گنج وفاست

۸

قفا بداد و سفر کرد شمس تبریزی

بگو مرا تو که خورشید را چه رو و قفاست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 309
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 206
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۱/۰۴ - ۰۴:۲۳:۴۵
زهی جفا که در او صد هزار گنج وفاست..
user_image
جلال
۱۳۹۹/۰۶/۰۷ - ۰۳:۲۰:۵۷
تو را ندید به گلشن دمی نشست و نخاستدر این مصرع کلمه ی "بخاست" صحیح است نه کلمه "نخاست"
user_image
جلال
۱۳۹۹/۰۶/۰۷ - ۰۳:۲۴:۳۶
همچنین: که جویبار سعادت که اصل جاست کجاستدر این مصرع کلمه ی “کجاست” صحیح است نه کلمه “جاست”