مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۸

۱

ماهِ درست را ببین کاو بشکست خواب ما

تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما

۲

خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب

آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما

۳

جمله‌ی ره چکیده خون از سر تیغ عشق او

جمله‌ی کو گرفته بو از جگر کباب ما

۴

شکر باکرانه را شکر بی‌کرانه گفت

غره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما

۵

روترشی چرا مگر صاف نبد شراب تو ؟

از پی امتحان بخور یک قدح از شراب ما

۶

تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا

چونک ز هم بشد جهان از بت بانقاب ما

۷

از تبریز شمس دین روی نمود عاشقان

ای که هزار آفرین بر مه و آفتاب ما

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 70
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 59
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۱۱:۴۲:۰۵
جلال دین عشق خود به شمس را یک رویداد جهانی و همه گیر وعالم گیر میداندالبته فعلن با نقاب است و روزی این نقاب برداشته خواهد شد و شب عالم به روز مبدل میشود و ترشی از جهان میرود و شکر و شیرینی بی کرانه میگردد همانطور که بوی عشق او همه محل را در روزگار گرفته است براستی این ماه کامل چگونه بوده است که این گونه توسط جلال دین به وصف درآمده که همه راه و زندگی خود را وقف او میکند