مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۴۹۰

۱

مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست

همیشه سجده گهم آستان خرگه توست

۲

به هر شبی کشدم تا به روز زنده کند

نوای آن سگ کو پاسبان درگه توست

۳

ز پیش آب و گل من بدید روح تو را

خرد بگفت که سجده کنش که او شه توست

۴

سجود کرد و در آن سجده ماند تا به ابد

نهاده روی بر آن خاک خوش که او ره توست

۵

چه باشدت اگر این شوره خاک را که منم

به نعل بازنوازی که آن گذرگه توست

۶

ایا دو دیده تبریز شمس دین به حق

تو کهربای دلی دل به عاشقی که توست

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 318
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 212
عندلیب :

نظرات