
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۰۰
۱
قبله امروز جز شهنشه نیست
هر که آید به در بگو ره نیست
۲
عذر گو وز بهانه آگه باش
همه خفتند و یک کس آگه نیست
۳
نگذارد نه کوته و نه دراز
آتشی کو دراز و کوته نیست
۴
در چه طبع تو خیالاتست
یوسفی بیخیال در چه نیست
۵
چون که گندم رسید مغز آکند
همره ماست و همره که نیست
۶
پاره پاره کند یکایک را
عشق آن یک که پاره ده نیست
۷
گه گهی میکشند گوش تو را
سوی آن عالمی که گه گه نیست
۸
شمس تبریز شاه ترکانست
رو به صحرا که شه به خرگه نیست
تصاویر و صوت


نظرات
همایون