
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۰۲
۱
اندرآ عیش بیتو شادان نیست
کیست کو بنده تو از جان نیست
۲
ای تو در جان چو جان ما در تن
سخت پنهان ولیک پنهان نیست
۳
دست بر هر کجا نهی جانست
دست بر جان نهادن آسان نیست
۴
جان که صافی شدست در قالب
جز که آیینه دار جانان نیست
۵
جمع شد آفتاب و مه این دم
وقت افسانه پریشان نیست
۶
مستی افزون شدست و میترسم
کاین سخن را مجال جولان نیست
۷
دست نه بر دهان من تا من
آن نگویم چو گفت را آن نیست
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
همایون