
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۱۱
۱
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
۲
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
۳
غیرت تو گفت برو راه نیست
رحمت تو گفت بیا هست هست
۴
لطف تو دریاست و منم ماهیش
غیرت تو ساخت مرا شست شست
۵
مرهم تو طالب مجروحهاست
نیست غم ار شست توام خست خست
۶
ای که تو نزدیکتر از دم به من
دم نزنم پیش تو جز پست پست
۷
گرچه یکی یوسف و صد گرگ بود
از دم یعقوب کرم رست رست
۸
مست همه گرد در این شهر ما
دزد و عسس را شه ما بست بست
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..
همایون