
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۱۳
۱
کیست در این شهر که او مست نیست
کیست در این دور کز این دست نیست
۲
کیست که از دمدمه روح قدس
حامله چون مریم آبست نیست
۳
کیست که هر ساعت پنجاه بار
بسته آن طره چون شست نیست
۴
چیست در آن مجلس بالای چرخ
از می و شاهد که در این پست نیست
۵
مینهلد می که خرد دم زند
تا بنگویند که پیوست نیست
۶
جان بر او بسته شد و لنگ ماند
زانک از این جاش برون جست نیست
۷
بوالعجب بوالعجبان را نگر
هیچ تو دیدی که کسی هست نیست
۸
برپرد آن دل که پرش شه شکست
بر سر این چرخ کش اشکست نیست
۹
نیست شو و واره از این گفت و گوی
کیست کز این ناطقه وارست نیست
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..
زیبا روز