مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۱۵

۱

خانه دل باز کبوتر گرفت

مشغله و بقر بقو درگرفت

۲

غلغل مستان چو به گردون رسید

کرکس زرین فلک پر گرفت

۳

بوطربون گشت مه و مشتری

زهره مطرب طرب از سر گرفت

۴

خالق ارواح ز آب و ز گل

آینه‌ای کرد و برابر گرفت

۵

ز آینه صد نقش شد و هر یکی

آنچ مر او راست میسر گرفت

۶

هر که دلی داشت به پایش فتاد

هر که سر او سر منبر گرفت

۷

خرمن ارواح نهایت نداشت

مورچه‌ای چیز محقر گرفت

۸

گر ز تو پر گشت جهان همچو برف

نیست شوی چون تَف خور درگرفت

۹

نیست شو ای برف و همه خاک شو

بنگر کاین خاک چه زیور گرفت

۱۰

خاک به تدریج بدان جا رسید

کز فر او هر دو جهان فر گرفت

۱۱

بس که زبان این دم معزول شد

بس که جهان جان سخنور گرفت

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 332
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 221
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۴/۰۹/۱۶ - ۰۱:۱۵:۰۰
در بیت هشتم به جای خود، خور صحیح است:گر ز تو پُر گشت جهان همچو برفنیست شوی چون تف خور درگرفت
user_image
Wow boy
۱۳۹۵/۰۴/۳۱ - ۱۵:۵۴:۲۳
The creator of souls built a mirror from mud and soil and took it front himself
user_image
شاپرک
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۰۲:۰۸:۵۴
منظور اینه که بنگر به شگفتی خلقت که خالق آینه ای از گل و لجن ساخته( خلقت انسان) و آنرا روبروی خود گرفته حال اگر انسان گل و لجن و حیوانیت خویش را از آینه بزداید و روح خود را بپرورد صفات خداوند در او متجلی میشود و بازتاب پیدا میکند.گل ترکیب آب و خاک است و اگر خاک را از آن جدا کنیم آب میماند( و جعلنا من الما کل شی حی) وقتی آب بماند همچون آینه زلال و شفاف و بازتاب دهنده می شود
user_image
مصطفی خدایگان
۱۴۰۲/۱۲/۰۴ - ۰۲:۵۱:۱۱
در مصرع دوم بیت هشتم «تف خود» اشتباه است و باید هرچه سریعتر اصلاح شود به «تف خور» و لطفا فتحه‌ی تف را درج کنید تا به جای تَف، اشتباها تُف خوانده نشود‌. سپاس از زحمات شما عزیزان گنجوری