
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۱۶
۱
بازرسیدیم ز میخانه مست
بازرهیدیم ز بالا و پست
۲
جمله مستان خوش و رقصان شدند
دست زنید ای صنمان دست دست
۳
ماهی و دریا همه مستی کنند
چونک سر زلف تو افتاده شست
۴
زیر و زبر گشت خرابات ما
خنب نگون گشت و قرابه شکست
۵
پیر خرابات چو آن شور دید
بر سر بام آمد و از بام جست
۶
جوش برآورد یکی می کز او
هست شود نیست شود نیست هست
۷
شیشه چو بشکست و به هر سوی ریخت
چند کف پای حریفان که خست
۸
آن که سر از پای نداند کجاست
مست فتادست به کوی الست
۹
باده پرستان همه در عشرتند
تنتن تنتن شنو ای تن پرست
تصاویر و صوت


نظرات
شاپرک
علیرضا
هاشم
علی
احمدآرام نژاد
خسرو مقصودی
همایون