مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۱۸

۱

نفسی بهوی الحبیب فارت

لما رات الکوس دارت

۲

مدت یدها الی رحیق

و النفس بنوره استنارت

۳

لما شربته نفس و ترا

خفت و تصاعدت و طارت

۴

لاقت قمرا اذا تجلی

الشمس من الحیا توارت

۵

جادت بالروح حین لاقت

لا التفتت و لا استشارت

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 334
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 222
عندلیب :

نظرات

user_image
شاپرک
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۰۱:۴۰:۲۱
فارت: فوران کرد به سوی تودارت: خانه تواستنارت: نورانی شد به نور تولاقت: ملاقات توجادت: وجود تو هوی الحبیب هوای حبیبتَوارت: اشاره به حتی توارت بالحجاب در قرآن یعنی پوشیده شدن و غروب کردنمنظور از شعر یا خداوند است یا امام زمان.شمس در اشعار مولانا وجود امام زمان است.سخنان شمس نشان از ارتباط او با امام زمان میباشد
user_image
شاپرک
۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۰۱:۴۶:۱۱
فهوی الحبیب: هوای حبیبفارت: فوران کردطارت : پرواز کرد، طیران کرداستنارت: نورانی شدلاقت: ملاقات کردتَوارَت: پوشاند.اشاره به حتی توارت بالحجاب در قرآن یعنی خورشید غروب کرد
user_image
سید عماد
۱۳۹۹/۰۸/۰۲ - ۰۰:۰۳:۱۳
...درست هست اینها را برای شمس میگوید ، برای حسام الدین میگوید ، برای صلاح الدین میگوید ، اما خیر ، اینها را برای او میگوید ، برای آن ولی مطلق... مخاطبش چه کسانی هستند؟......میگوید با کسی که سینه اش شرحه شرحه از فراق باشد ، پاره پاره از فراق باشد ، درد فراق سینه را تکه تکه کرده باشد... با اینها حرف میزنم ، نه با آن آقای دکتری که در دانشگاه سوربن نشسته است......هر چه میگوید حسام الدین ، صلاح الدین... اینها خیر ، میخواهد بگوید《 مهدی 》میخواهد بگوید من به او رسیدم . توصیفاتی که دارد میکند ، توصیفات مناسب با انسان معمولی نیست ، مناسب با ولایت مقیده نیست ، مناسب با ولایت مطلق هست......به که سلام میکند؟ ای آرزوی آرزو ، آن پرده را بردار از او...غیبت کرده ای رفته ای پشت پرده غیبت ، بردار آن پرده را......میگویی خیر ، من با او ارتباط ندارم ؟ بیا مرا بو بکش ، تا بویش را از من بشنوی......آنجا میگوید مرا بو بکش تا بوی او را از من... اینجا میگوید لبت را بر لب بگذار تا شرابی را که در مجلس آنها خورده ام از من احساس...علامه مروجی سبزواریبرگرفته از جلسات #مثنوی@shams_sabzevari کانال تلگرام