مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۳۵

۱

سودای تو در جوی جان چون آب حیوان می‌رود

آب حیات از عشق تو در جوی جویان می‌رود

۲

عالم پر از حمد و ثنا از طوطیان آشنا

مرغ دلم بر می‌پرد چون ذکر مرغان می‌رود

۳

بر ذکر ایشان جان دهم جان را خوش و خندان دهم

جان چون نخندد چون ز تن در لطف جانان می‌رود

۴

هر مرغ جان چون فاخته در عشق طوقی ساخته

چون من قفس پرداخته سوی سلیمان می‌رود

۵

از جان هر سبحانیی هر دم یکی روحانیی

مست و خراب و فانیی تا عرش سبحان می‌رود

۶

جان چیست خم خسروان در وی شراب آسمان

زین رو سخن چون بیخودان هر دم پریشان می‌رود

۷

در خوردنم ذوقی دگر در رفتنم ذوقی دگر

در گفتنم ذوقی دگر باقی بر این سان می‌رود

۸

میدان خوش است ای ماه رو با گیر و دار ما و تو

ای هر که لنگست اسب او لنگان ز میدان می‌رود

۹

مه از پی چوگان تو خود را چو گویی ساخته

خورشید هم جان باخته چون گوی غلطان می‌رود

۱۰

این دو بسی بشتافته پیش تو ره نایافته

در نور تو دربافته بیرون ایوان می‌رود

۱۱

چون نور بیرون این بود پس او که دولت بین بود

یا رب چه باتمکین بود یا رب چه رخشان می‌رود

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 362
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 228
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۶/۱۰/۰۶ - ۰۵:۲۶:۳۲
میدان خوش است ای ماه رو، با گیر و دار ما و تو ...
user_image
محمد
۱۳۹۷/۰۹/۲۲ - ۱۴:۲۰:۱۷
پیوند به وبگاه بیرونیباسلام این غزل درلینک بالا توسط استاددکتر علی حاجی بلند شرح شده است انشالله مورد توجه مولوی دوستان قرار گیرد
user_image
تنها خراسانی
۱۴۰۰/۰۲/۰۷ - ۲۲:۵۷:۴۹
‌‌‌‌تا یادِ تو می کنمدلم می بالد! بیدل دهلویالا بذکر الله تطمئن القلوب
user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۲/۲۵ - ۱۶:۰۰:۵۰
باز از غزل های اولیه پیش از آشنایی با شمس و تحول بنیادی که بسیار قالبی و صوفیانه و‌پسند روزگار حاکمان سلجوقی است تمام نشانه ها و الفاظ ناشیانه و تقلیدی و وحدت وجودی و مرگ اندیشی و ادعایی و ترکیبی و فضل فروشانه بکار رفته است قافیه پردازی و ردیف گویی سطح پایین