مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۴۱

۱

صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود

در پاکبازان ای پسر فیض و خداخویی بود

۲

خود عاقبت اندر ولا نی بخل ماند نی سخا

اندر سخا هم بی‌شکی پنهان عوض جویی بود

۳

هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت

در کشتی نوح آمدی کی وقف و ره‌پویی بود

۴

حاصل عصای موسوی عشقست در کون ای روی

عین و عرض در پیش او اشکال جادویی بود

۵

یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن

زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود

۶

خود را بیفشان چون شجر از برگ خشک و برگ تر

بی رنگ نیک و رنگ بد توحید و یک‌تویی بود

۷

ره رو مگو این چون بود زیرا ز چون بیرون بود

کی شیر را همدم شوی تا در تو آهویی بود

۸

خاموش کاین گفت زبان دارد نشان فرقتی

ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 365
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 230
عندلیب :

نظرات

user_image
فرهاد
۱۳۹۷/۰۷/۲۲ - ۰۳:۲۰:۰۰
سلام زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بوداستادان عزیز شش سویی به چه معنی هست؟
user_image
محسن.۲
۱۳۹۷/۰۷/۲۲ - ۱۵:۲۹:۱۳
زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بودمولوی دنیا و کار دنیا را شش جهت میداند ، درین مانا که از هرطرف بنگری به یکی از این جهات بر میخوری،چه به بالا بنگری ، چه پائین و چپ و راست و یا جلو و عقب همه کار دنیاست ، می گوید همه ی این جهات را رها کن تا بِرَهیدر جای دیگر می گوید:شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجوبی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن. ولی هاتف اصفهانی زیباتر گفته: در آن ترجیع بند معروف : چشم دل باز کن که جان بینیآنچه نادیدنی است آن بینیاز مضیق جهات درگذریوسعت ملک لامکان بینی
user_image
امیر نصر
۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۰۶:۵۲:۱۲
واقعا این غزل نکات ظریفی داره   هم درس اخلاق داره هم درس توحید داره هم درس فلسفه داره هم انگیزه ایجاد میکنه هم مستی بی گفت و شنود داره