
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۴۶
۱
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بیحد و اندازه شود
۲
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد
یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود
۳
هر که شدت حلقهٔ در زود برد حقه زر
خاصه که در باز کنی محرم دروازه شود
۴
آب چه دانست که او گوهر گوینده شود
خاک چه دانست که او غمزه غمازه شود
۵
روی کسی سرخ نشد بیمدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
۶
ناقه صالح چو ز کُه زاد یقین گشت مرا
کوه پی مژده تو اشتر جمازه شود
۷
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
آنچ جگرسوزه بود باز جگرسازه شود
تصاویر و صوت


نظرات
نیما مالکی
طناز قدرتی
پاسخ: با تشکر، این نحوهٔ نوشتن «که» به صورت «کی» در قدیم مرسوم بوده. جایگزین کردیم مطابق پیشنهادتان.
نگین شکروی
مرجان
مرتضی قمشه ای
پاسخ به خانم مرجان:درست است که نقطه گذاری خواندن و معنی کردن شعر را راحت میکند ولی در شعر سنتی فارسی نباید دست برد.. در بسیاری موارد نقطه گذاری ایهامات (یا چند معانیی موازی داشتن) شعر را از بین می برد و حال آنکه شاعر قصد داشته است که شعر ش دو پهلو یا چند بهلو باشد. دیگر اینکه حتی اگر شاعر قصد نداشته است که دو پهلو سخن بگوید باز هم اشکالی ندارد که خواننده احتیار داشته باشد که شعر را دو پهلو تلقی کند. و یک معنی آآنرا تاکید کند یا نکند. شعر سنتی فارسی متعلق به فرهنگ فارسی زبانان است نه شاعر اصلی شعر. در فرهنگ مردم گاه شعر معانیی پیدا می کند که الزاما در ذهن شاعر نبوده است و این در یک فرهنگ و زبان زنده هیج اشکالی ندارد - ولی اگر شعر به زبان سانسکریت یا لاتین (که زبانهای مرده هستند) باشد دیگر این حرف صادق نیست (یعنی خواننده احتیاراتش در مودر شعر باید محدود شود به قصد شاعر).
ناشناس
شریفیان
عباس
علی
حسن رضایی
بیداد
محمد
محمد
محمد
محمد
همایون
نوری
امیر جلیلی
علیرضا زرین آرا