مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۵۸

۱

یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد

۲

جان و تنم بخست او شیشه من شکست او

گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد

۳

شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد

دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد

۴

آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران

ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد

۵

رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل

در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد

۶

آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند

راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد

۷

لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را

گرچه جفای دی کنون سوی خمار می‌کشد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 374
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 236
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۴/۲۳ - ۰۵:۲۰:۵۰
عجبا که در دوره مولانا هم شیشه قطار را می شکسته اند!
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۰۴/۲۳ - ۰۷:۳۶:۱۴
رضا جان شیشه ی قطار نه شیشه ی شراب مولانا
user_image
علیرضا بخشی زاده روشنفکر
۱۳۹۸/۰۷/۲۷ - ۰۱:۰۱:۵۸
درود بر حسین و رضای گرامیکلمه (اسم) قطار واژه ی قدیمی میاد که به صف بستن و حرکت در یک خط افراد و یا شتر های یک کاروان می گفتند. در واقع اسم قطار از فعل قطار کردن (صف یستن و چیدن در یک ردیف) گرفته شده که امروز کمتر بکار میره و بجاش از فغل صف بستن استفاده میشه.من این شعر رو خوندم و هزار بار گوش دادم به این نکته که اشاره کردید پی نبرده بودم . درود بر شما و دقت موشکافانه تان.
user_image
محمدمهرین راد
۱۳۹۸/۰۷/۲۸ - ۰۷:۰۶:۴۵
آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کندراز دل درخت را بر سر دار می‌کشداین بیت از حضرت مولانا کل کاینات رو به رخ میکشه. اینکه در دل دل دانه، ضمیر اون هسته چیه که یهو میشه درخت، و بعد اون درخت همه ی میوه هارو به دار میکشد.مثلا شما یه باغ پرتقال رو در نظر بگیر، بعد از اون همه رنج و رسیدگی و غیره، کلیه ی میوه هارو آویزان ( به دار آویخته) میبینی