مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۶۳

۱

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

۲

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران

به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

۳

ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس

یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

۴

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید

تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

۵

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین

که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

۶

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد

نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

۷

بنال ای بلبل دستان ازیرا نالهٔ مستان

میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

۸

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمهٔ سوزن

اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

۹

چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار

از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

۱۰

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی

حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

۱۱

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی

که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 376
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 237
هانیه سلیمی :
مریم جوزی :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
فاطمه زندی :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :
نازنین بازیان :

نظرات

user_image
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
۱۳۸۹/۰۸/۱۵ - ۰۶:۳۳:۰۵
میان صخره وخارا اثر دارد اثر دارد
user_image
مرتضی
۱۳۹۱/۰۸/۲۳ - ۰۴:۴۹:۰۶
اگر رشته نمی گنجد از آن باشد که دوسر دارد
user_image
اکبر معارفی
۱۳۹۱/۰۹/۱۸ - ۰۱:۴۲:۰۷
بنه سر گر نمی گنجی که اندر چشمه سوزناگر رشته نمی گنجد از آن باشد که سر دارددر این بیت مولانا طبق روال معمولش از طریق بازی با کلمات به ما می گوید که در موارد تعیین کننده زندگی باید به ندای قلب مان گوش بدهیم نه به تجزیه و تحلیل منطقی. در موارد حساس زندگی (سوراخ سوزن) سر (تفکر منطقی) مانع پیشرفت (عبور از سوراخ سوزن) میشود. در این موارد ندایی اصیل تر در عواطف و احساسات ما باید هادی ما باشند.
user_image
اکبر معارفی
۱۳۹۱/۰۹/۱۸ - ۰۱:۴۹:۲۴
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستانمیان صخره و خارا اثر دارد اثر دارددر اینجا مولانا می گوید در شرایط بسیار سخت (میان سخره و خارا) است که باید فریاد برآورد. در چنین شرایطی است که فریاد یک انسان آزاد (ناله مستان) "اثر" گذاشته و میتواند منشاء خیر شود
user_image
غیرت
۱۳۹۱/۱۲/۰۱ - ۰۴:۲۲:۳۶
تمامت این غزل در این مورد است که انسان به دوست نیاز دارد. جستجوی دوست از طریق آگاهی دل ممکن است. دوستی حالتی است که انسان به آن دیگری بیشتر از خودش اعتماد و ارادت می یابد. این غزل بیان پرشور عشق به زنده گی است
user_image
امیرمسعود
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۰۴:۳۶:۲۱
باسلام و عرض خسته نباشیددر بعضی نسخ مصرع اول بیت دوم به صورت زیر نیز آورده شده است:در ای بازار مکاران مزن پرسه چو بیکارانبه نظر می رسد با توجه همخوانی معانی بازار و مکار و همچنین پرسه زنی و بیکاری، به صورت فوق به معنا نزدیکتر باشد.
user_image
امیرمسعود
۱۳۹۲/۰۱/۲۴ - ۰۴:۳۷:۲۴
"در این بازار مکاران مزن پرسه چو بیکاران"
user_image
علی کریمی
۱۳۹۲/۰۲/۱۸ - ۰۸:۱۰:۱۹
بنه سر گر نمی‌گـَنجی که اندر چشمه سوزناگر رشته نمی‌گـُنجد از آن باشد که سر داردنمی‌گـَنجی یعنی گنج نمی شوی و نمی توانی به زندگی‏ات ارزش و اعتباری بدهی نمی‌گـُنجد یعنی جای نمی گیرد و همان است که که دوست بزرگوارمان جناب آقای "اکبر معارفی" فرمودند .صنایع زینت شعر شعرا هستند ولی وقتی شاعر به نهایت استادی رسیده باشد چنین کلمات ثقیل و دور از همی (گـَنج و گـُنج ) مصنوع دست شاعر می‏شوند.
user_image
فائزه
۱۳۹۲/۰۵/۰۶ - ۰۱:۲۶:۵۰
با تشکر از مطالب ارائه شده،اگر به بقیه ابیات از لحاظ معنایی توجه شود نهایت تشکر را دارم ودر ادامه این شعر بسیار پندآموز است واین نکته رااشاره دارد که در زندگی حواست در پی خودت باش و به آن متعهد باش
user_image
راهی
۱۳۹۲/۰۹/۰۴ - ۰۶:۵۸:۲۵
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردنه نزد آن کسی که دل به نزد اهرمن دارد...
user_image
سید قاسمی
۱۳۹۲/۱۱/۲۹ - ۰۰:۳۸:۱۷
شاعر به همه ما میگوید:در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کارانترازوی خودت را پیدا کن !!!
user_image
حسین
۱۳۹۳/۰۶/۱۶ - ۰۵:۳۲:۲۸
با احترام به نظر دوستان اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارداگر اسرار و حکمتهای جهان هستی در ذهن تو نمیگنجد،به این دلیل است که تو خویش پرست و متکبری و عبد و مطیع نیستی.اگر این سر(غرور و خود دانی)برکنده شود از سوراخ رد میشوی(به اسرار هستی و تقدیر پی خواهی برد.در غیر این صورت باید به ناچار تسلیم سرنوشت باشی
user_image
امیدی
۱۳۹۳/۰۶/۱۶ - ۱۶:۰۰:۲۰
خوشا آنان که نزد مولانا زیر درخت مثنوی یا در دکان دیوان شمس می نشینند و گهر از بحر او می گیرند و شکر از کلک او می خورند و زیر صخره صمّای روزمرگی از ناله های این بلبل دستان شرح درد اشتیاق را دریافت می کنند.
user_image
عارف
۱۳۹۳/۰۶/۲۷ - ۰۳:۱۲:۰۶
" ترازو گر نداری پس ترا زو رهزند هر کسیکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد" ترازو و ترا زو به این صورت زیباتر جلوه می کند." بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزناگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد" من دریافتم این بود که باد غرور و خود بینی از سر بیفکن تا از مشکلات ناشی از ان رد شوی
user_image
پریناز
۱۳۹۳/۰۹/۱۶ - ۱۴:۱۶:۵۳
سلام با تشکر از زحمات اما کاش همه بیتها رو معنی میکردید
user_image
اکبر
۱۳۹۴/۰۲/۰۱ - ۰۷:۲۹:۳۳
به نظر اینجانب بیت زیر به این صورت روان تر است: چراغ روشن است این دل، به زیر دامنش می دار از این باد و هوا بگذر هوایت شور و شر دارد
user_image
اکبر
۱۳۹۴/۰۲/۰۱ - ۲۲:۲۶:۵۷
حضرت مولانا در این بیت دل انسان را به شمع روشن و هوی و هوس را به توفان و گردباد تشبیه کرده، همانگونه که انسان برای حفظ شمع و روشن نگه داشتن آن باید آن را زیر لباس و کت خود حفظ کند، دل بیدار خود را هم باید در برابر هوای نفس با همان حساسیت و دقت مراقبت نماید.
user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۴/۰۶/۲۴ - ۰۷:۳۱:۴۹
شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۴/۰۶/۲۴ - ۰۸:۱۸:۰۸
اگر معنی همین یک غزل را مردم دنیا درست بفهمند و به آن عمل کنند دنیا گلستان می شود و در آخرت هم همه بهشتی می شوند.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۱۰/۰۵ - ۱۳:۴۶:۳۸
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آیدتو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارداین شیطنت و قوه تخیل قوی و خواندن دست حریف مولانا را بسیار جذاب میکند.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۱۰/۰۹ - ۱۵:۱۵:۲۵
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کسمیگوید چون تو ترازوی توزین سکه نداری تا سکه تقلبی را از اصل تشخیص دهی هر کسی می تواند تو را بفریبد و از تو چیزی برباید... پرسش من درباره "زو" است، آیا به معنای " از این رو " است؟
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۱۰/۰۹ - ۱۵:۳۱:۴۱
ترازو گر نداری ،پس تو را زو ره زند هر کس. به گمانم زو به مانای از او ازنداشتن ترازو است که راهت میزنند.و مانا در نهان سراینده ( در دل سراینده 9
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۰۹ - ۱۸:۲۱:۵۲
زو مخفف ز او است و ز او هم معنای ز آن را دارد. جایگاه زو، جایگاه تعلیل برای فریب خوردن است. یعنی چون ترازو نداری، به علت همان(یعنی از او=از آن) است که فریب می خوری.یک سوال ساده: مگر نه اینکه امام علی فرموده است به سخن گوش فرا بده و به سخن گو توجه نکن. پس چرا مولوی می گوید: به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین؟
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۰۹ - ۱۸:۲۳:۳۹
جناب شمس شیرازی، مانا در نهان سراینده یعنی چه؟ این جمله فارسی است؟ آن هم از یک شیرازی؟
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۰۶:۱۳:۰۳
جناب ناشناس، آری فارسی است و پارسی سره است، همان معنا فی بطن شاعر است.دو دیگر فارسی زبان فارسیان و شیرازیان نیست، زبان مردم ایران است. مردمان فلات فرهنگی ایران. شاد و تندرست بوید.
user_image
روفیا
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۰۹:۳۶:۴۳
سپاسگزارم شمس شیرازی گرامیناشناس گرامیاین هم منافاتی با آن حرف علی (ع) ندارد. مولانا نیز میگوید به محتوای دیگ توجه کن و از محتویات هر دیگی تناول مکن. مشکلی با دیگ ندارد! میگوید محتویاتش را خوب بشناس بعد کاسه بیاور.
user_image
س،م
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۱۰:۲۸:۳۴
ناشناس گرامیشمس شیرازی عزیزاین جمله ی ” مانا در نهان سراینده “ را من اولین بار در نوشته ای از جناب دکتر ترابی ، استاد نادیده ام ، خواندم موضوع چنین بود : یکی از حاشیه نویسان از ایشان ایراد گرفته بود که چرا جمله ی عربی ” المعنا فی بطن الشاعر “ را بدون الف و لام مینویسی ، چون عربی ست باید با الف و لام نوشت که منجر به بحث مفصلی شدآقای دکتر ترابی فرمودند پس از این خواهم نوشت : مانا در نهان سراینده ، و این در میان حاشیه نویسان ماندگار شد ، این نوشتم تا عرض ارادتی خدمت دکتر ترابی کرده باشم
user_image
بابک
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۱۰:۴۳:۴۱
با درودبه گمانم زو همان باشد که ناشناس بیان کرد، ولی رهزن در اینجا معنی راهزن نمی دهد بلکه از راه به در کننده، گمراه کننده، فریب دهنده ...را القا می کند. در باب سوال ناشناس،همانگونه که روفیا
پاسخ داد هر دو گفتار یک چیز را بیان می کنند و در یک راستا می باشند:در اولی سخن ( محتوای آن و نه شکل ظاهرش، و در بیان مولانا محتوای دیگ) را بچسب و سخنگو (در کلام مولانا دیگ) را ول کن.اما
پاسخ شیرینتر را خود مولوی واضح و به لطافت در بیت پسین داده:نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردنه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۱۰/۱۰ - ۱۵:۵۷:۴۲
س ، م گرامی، با تشکراز یاد آوریتان ، من نیز در یکی از حاشیه های او خوانده بودم ( مانا در .........) مدتی چیزی نمی نوشت تا چند روزقبل یاد ایرج بسطامی و زمین لرزه بم و غزل" رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند" به زیباییی که خاص اوست.
user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۲۲ - ۱۷:۰۱:۰۴
زو = زود ...(مخفف)قلبی بیاراید = سکه ی تقلبی را بجای سکه ی زرین بشما بدهدچو آبت بر جگر باشد = کنایه از استطاعت مالی یا غیره داشتن.چشمه سوزن = سوراخ سوزن
user_image
بردیا
۱۳۹۵/۰۱/۲۵ - ۰۴:۱۹:۰۵
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردبه زیر آن درختی رو که او گل‌های تر داردهر کسی محرم راز نیست و با هر کسی هر حرفی را نباید زد
user_image
بردیا
۱۳۹۵/۰۱/۲۵ - ۰۴:۱۹:۲۸
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردبه زیر آن درختی رو که او گل‌های تر داردهر کسی محرم انسان نیست
user_image
زهرا
۱۳۹۵/۰۴/۱۰ - ۱۳:۵۱:۲۲
به نظر این مصرع باید باشه یکی قلعی بیاراید تو پنداری که زر داردکه به فلز قلع و فلز طلا اشاره داشته باشه، و به نظر قلب اشتباه باشه
user_image
سیدمحمد
۱۳۹۵/۰۴/۱۰ - ۱۶:۱۷:۵۲
زهرا خانم درودهمان قلب درست است قلب به مانای سکه ی تقلبی هم هست .یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد . میگوید سکه ی تقلبی را با روکش طلا تزئین میکند ، تو گمان میکنی طلاست . زنده باشی
user_image
محمدرضا نیک زاد
۱۳۹۵/۰۴/۳۰ - ۰۲:۱۸:۳۱
سلام به همۀ دوستان.معنای بیتی که مصرع دومش«اگر رشته نمی گنجد از آن باشد که دوسر دارد»این است که مولانا از نوع بشر، تقاضا می کند که اگر می خواهد به مدارج بالای انسانیّت نایل شود،باید متواضع باشد.سر در برابر حق، خَم کند.مانند نخی که دوزندگان آن را می خواهند در چشمۀ سوزن کنند تا دوزندگی خویش را انجام دهند، «دو سر و دو شاخه» نباشد.تصویر سازی مولوی از مسایل ملموس و نزدیک به ذهن آدم ها شگفت انگیز و جالب و قابل توجه است.نخ خیاطی تا «تر»نباشد، دو شاخه است.با تر شدن ودت و یگانگی پیش می آید. نخ در چشمۀ سوزن می رود و کار خیّاط با توفیق شروع می شود.
user_image
وهاب
۱۳۹۵/۰۵/۱۹ - ۰۰:۰۷:۱۹
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
user_image
حمید سامانی
۱۳۹۵/۰۶/۳۰ - ۰۷:۵۲:۲۴
خوانش کلمه پس در بیت سوم شعر با صدای خانمی که در اینجا گذاشته اید اشتباه استپس در بیت سوم به معانی پشت و پسین است نه به معنای سپس و پس پس و کس در" ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس" قافیه درونی هستنددر ضمن ره زند هم بایستی جداگانه نوشته شود، رهزند غلط است اشتباه های املایی فراوان در گنجور به چشم میخورد
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۵/۰۹/۰۶ - ۰۱:۴۸:۴۸
تو را بر در نشاند او ، به طراری که می آید ........ آنکه و آنچه که ، تا کنون نیامده کیست ؟ و یا چیست ؟ طرار زبر دستی که تا کنون دم به تله نداده ، ذهن زمان اندیش خود ماست.حسرت گذشته های مرده را ، زنده آرایی کرده و با وعده فرداهای رویایی ، نقد این لحظه را از ما ربوده!ماپس در ، خانه دو دره، ماضی و مسقبل ، مغبون سکه قلب روزمره گی ها ، وا مانده ایم.
user_image
ناشناخته
۱۳۹۵/۰۹/۰۶ - ۲۰:۱۰:۳۷
خدا نکناد شاهرخ ، نقد اکنون را دریاب و د ل به نسیه فرداها مبند.امشبی را که در آنیم غنیمت شمریمشاید.........
user_image
هانیه سلیمی
۱۳۹۵/۱۰/۱۲ - ۰۶:۳۶:۳۷
آقای حمید سامانی در کامنت خود نوشته اند: " پس در بیت سوم به معانی پشت و پسین است نه به معنای سپس و پسپس و کس در” ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس” قافیه درونی هستند"؛ در صورتی که بنا به نظر استاد شفیعی کدکنی در کتاب "گزیدهء غزلیات شمس"، انتشارات سخن، غزل شماره 95، ص117(در چاپ قدیمی)؛این مصرع به این صورت آمده: "ترازو گر نداری پس تو را، زو ره زند هر کس" و زو هم به معنی زود است./ در ضمن نمی شود که فقط در یک مصرع از کل غزل قافیهء درونی وجود داشته باشد. بنابراین، خوانش این مصرع نیز اشتباه نیست.
user_image
m۲۵
۱۳۹۵/۱۱/۱۳ - ۱۲:۵۱:۵۳
من رومی هستم.جلال الدین رومی را به زبان ساده بخوانید.پیوند به وبگاه بیرونیپیوند به وبگاه بیرونی
user_image
به نام بی نام او
۱۳۹۵/۱۱/۲۸ - ۲۰:۱۰:۱۰
به نام بی نام او:
user_image
به نام بی نام او
۱۳۹۵/۱۱/۲۸ - ۲۰:۱۸:۲۵
دلا نزد همه بنشین، که دل از دل خبر داردبه زیر هر درختی رو که گلها خشک و تر دارددر این بازار عطاران برو هر سو که می خواهیکه هر دکان عطاری، عسل ها و شکر داردترازو گر نداری پس، تو را زو می کند میزانکه قلب از کیمیای تو چنان گردد که زر دارداگر بر در نشاندت او بمان و صبر بر حق کناز آن در باز می آید، اگر چه خیل در دار به هر دیگی که می جوشد ببر کاسه ز یک رنگیکه هر دیگی که می جوشد به یک دردی اثر داردهمه کلکی شکر دارد، همه زیری زبر داردهمه چشمی نظر دارد، همه بحری گهر داردبخوان ای بلبل دستان نوای عشق سرمستانبه هر کو نغمه ی بلبل ز مشتاقان خبر داردبنه سر رشته و سوزن که در دکان عطاراننمی یابی متاعی را کز اینها دور و بر داردچراغ است هر دل بیدار، به روی چشم خود بگذارنترس از باد و بورانها، اگر چه شور و شر دارد!چو باد از تو خبر گیرد، درون چشمه می میردهر آن کس میخورد آبی، تو را هم در جگر داردچو آبی بر جگر باشد، درخت سبز را ماندکه میوه می دهد هر دم، از آن دل کو سفر دارد.29 بهمن 1395 پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
...
۱۳۹۵/۱۲/۰۱ - ۰۱:۵۰:۵۱
چندان این لحن واعظانه مولوی رو نمی پسندم، مخصوصا در غزلیات. معتقدم غزلیات شمس، وقتی غزلیات شمس شد که مفتون و مجنون شمس شد. ویژگی منحصر به فرد دیوان شمس همین آشفتگی و در نتیجه بی قیدی در عشق بازی هست، که در غزل هایی مثل این غزل دیده نمیشه. ولی به هر حال به واسطه وسعت و تنوع کمی و کیفی دیوان شمس باید انتظار هر نوع مفهومی رو داشت.نکته دیگه اینکه مولوی معمولاً عشق رو برخلاف حافظ که «آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» می بینه، در ابتدا دشوار می دونه که بعد از دشواری، آسایش به همراه داره: «چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه ای گشتی / حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد»احتمالا باید این دیدگاه به عشق مربوط به اندیشه های عرفانی مولوی بشه که عاشق بعد از تحمل رنج مبارزه با نفس به آسایش حاصل از رهایی از انانیت نائل میشه.اینکه گفتم معمولاً دیدگاه مولوی به عشق اینطوره، به این دلیل هست که در مواردی هم این دیدگاه نقض میشه. به نظر می رسه مولوی در آثاری که بوی متانت و وقار ازش میاد و ظاهرا در حالت صحو بوده این دیدگاه رو داشته. اما در آثاری که رنگ و بوی آشفتگی و پریشانی دارن، نظرش شبیه به نظر حافظ میشه. به عنوان مثال در غزل «چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون / دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون...».
user_image
نادر..
۱۳۹۵/۱۲/۰۲ - ۰۰:۱۶:۴۷
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد..با خلق مجاز گو حقیقت بگذار ..
user_image
سپیده منصوری
۱۳۹۵/۱۲/۱۲ - ۰۲:۰۹:۲۶
دSepideh Mansouri:موضوع:در تحذیر از مراوده با ریاکاران و صوفیان ریاییو اغراء به آمیزش با پاکان و صوفیان راستین که ( مظهر آنان خود مولاناست) و نهایتا خداوند رحمن و رحیم1-2-مولانا معتقد است همنشین دل باید اهل معرفت باشد و اگر کسی اهل معرفت نباشد بهتر است که در هر وجودی تصور گنج کند یعنی مجاز است که خطا کند اما وجود هایی که عامی نیستند و خاصند نباید مرتکب خطا شوند و در هر وجودی اعتماد کنند و منظور از بازار عطاران مشایخ و صوفیه است3-4-5- مولانا میگوید اگر ترازو و محک نداشته باشی زود فریب میخوری سکه ی تقلبی رو میکنند و تو میپنداری که صاحب زرند.و به سوی هر دیگی که میجوشد طمع غذا مبر چه بسیار دیگ که میجوشد اما درون آن آب خالی ست . کنایه به اینکه صوفیان اهل قال و پر آوازه مانند طبل درون خالیند.7-6-کلک به معنای نی و کلک شکر به معنای نیشکردر تکمیل ابیات قبل میگوید از هر نی طمع شکر نداشته باش همچنان که در هر چشمی نور بصیرت نیست و در هر بحری گوهر نیستپس ای جوینده ی معرفت و سالک دل چون بلبل نغمه سرا (صوفیان و مستانِ حق) چنان آوازی سرکن که در کوه و صخره هم اثر کندودر ابیات پایانی اشاره به این نکته دارد که تسلیم باید بود و تواضع کردو در بیداری دل کوشید و چون چراغی روشن در نگاهداشت آن کوشید تا خاموش نگردد و از هوی و هوس دور شد.و دور گشتن از باد نخوت هوس شادمانی و آرامش در پیش دارد. و همچنان که آب درخت را سرسبز نگه میدارد روشنایی و عشق نیز در درون سبب سرسبزی و بار آوری میشود
user_image
عبدالحمید
۱۳۹۶/۰۴/۱۳ - ۱۰:۰۲:۰۷
بنظر من هم بیان آقای سید محمد در مورد قلب صحیح است
user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۹/۲۲ - ۱۲:۰۹:۲۵
سلام ببخشید معنی "نه هر زیری زبر دارد" چیست؟
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۰۹/۲۳ - ۰۸:۲۳:۴۲
محمد جان نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردمی گوید : هر قلمی شیرین نیست ، هر پائینی بالا ندارد شاید منظورش این باشد که : گمان مبر که چون افتادی ، می توانی بر خیزیزنده باشی
user_image
رؤیا
۱۳۹۷/۰۶/۳۱ - ۱۵:۰۱:۱۰
دیوانه ام با درد او دیوانه ام بی درد او/گر درد بی هم او دیوانه را دیوانه را.......دوستان این شعر واس مولاناست؟؟
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۷/۲۶ - ۰۳:۲۴:۵۶
به هر دیگی که میجوشد میآورد کاسه و منشین که هر دیگی که میجوشد درون چیز دگر داردبنظر میرسد دیگ مصرع اول کنایه از دیگ انسان های هم هویت شده با چیز های این جهانی و بخصوص در این غزل منظور هم هویت شدن با علمشان میباشد و مولانا میگوید بر سر دیگ این افراد منشین چرا که بهره ای نخواهی نخواهی برد ، ولی آن دیگی که حقیقتاً و براساس من اصلی و نه من ذهنی به جوش و خروش آمده است آن چیز مطلوبی را که جستجو میکنی در درون خود دارد. نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردمیفرماید آن عالمان سخن زیبا میگویند ولی چون بر آمده از ذهنی متوهم میباشد آن خاصیت و شیرینی شکر را ندارد و این اظهار فروتنی و پایین شمردن آن عالم بدلیل عدم خلوص ، تابعین و مقلدان او ترقی نخواهد داد و به درجات رفیع نخواهد رساند و چیزی بر آنان نخواهد فزود.در پناه حق باشید
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۸/۰۴ - ۱۴:۰۷:۴۷
با تشکر از خانم سپیده منصوری نظر ایشون کاملا درست و اصل مطلب رو بیان فرموندآنکه بر آب می‌رود، شگفت نیست. بسیارند که بر آب روند و ایشان را نزدِ خدای چندان قیمتی نیست.عارف آن است که چون در او بنگری هیبت او ترا بگیرد و چون از او جدا شوی همچنان در هیبت او باشی.#بایزید_بسطامی
user_image
حمیدشریعتی
۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۰۴:۱۶:۳۸
منظور از ازایرا ناله مستان چیست؟
user_image
محمد هارون صادقی
۱۳۹۸/۰۲/۰۴ - ۰۱:۰۲:۱۳
با سلام خدمت تک تک دوستان و عزیزان که ابراز نظر نموده اند و یک تشکری خاص از هیئت رهبری و همکاران سایت وزین گنجور دارم که با همت بلند شان توانسته اند فرهنگ اصل انسانی را جاویدانه نگهدارند. .. حرف خاص برای گفتن ندارم من تمام نظریات دوستان را خواندم واقعاً زیبا و دلنشین بود هرگاه کسی نظر به تحلیل شخصی اش به جانب خلاف رفته بود دوست دیگر آنرا صمیمانه به راه درست رهنمود کرده است. واقعاً عارفانه تبادل افکار شده است. اما آنچه بنده را وادار ساخت تا چیزی بگویم همانا حاشیه تحت نام « به نام بی نام او » میباشد که با جسارت بی مباهات در متن مثنوی معنوی تصرفات بیمورد نموده صرف حرفم را با بیت حضرت ابولمعانی بیدل رح میرسانم:ز جرگهٔ سخنم خامشی به در داردفشار لب بهم آوردن این اثر داردز دستگاه گرانجانی‌ام مگوی و مپرسدمی‌که ناله‌کنم کوهسار بر داردسخن به خاک مینداز در تأمل ‌کوشبه رشته‌ای که گهر می‌کشی دو سر داردبهم زن الفت اسباب خودنمایی راشکست آینه‌، آیینه‌ای دگر داردممنون الطفاتم
user_image
علی
۱۳۹۸/۰۴/۰۶ - ۰۰:۳۰:۵۹
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد ...
user_image
بچهِ پائین
۱۳۹۸/۰۴/۱۷ - ۱۱:۳۴:۱۲
پس لفظ «دودره» را اولین بار جناب مولوی، وارد ادبیات ما کرده است!!دمش گرم بچه‌ی پاییین بوده.
user_image
اکبر کوشا
۱۳۹۸/۰۵/۱۷ - ۱۴:۰۹:۱۶
این نیم بیت را شاید این گونه هم بشود خواند:نه هر کلکی شکر دارد نه زیری هر زبر داردیعنی هر ظاهری دارای باطن ارزشمند نیست.
user_image
مهربان
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۱۲:۰۳:۰۸
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانیکه میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارددر این بیت منظور از درون دل سفر دارد، چیست؟ با توجه به تشبیهی که به درخت کردن!
user_image
علی
۱۳۹۸/۱۲/۲۶ - ۲۲:۵۱:۵۷
درخت سبز را مانی یعنی از آرامش دایمی برخوردار میشوی که گرفتاری ها نمی توانند قلب تو را آشفته کنند و میوه نو دهد دایم یعنی حکمت ها یکی پس از دیگری بر تو آشکار میشود و درون دل سفر دارد یعنی چیزهایی در این عالم هستند که با چشم سر نمی توان دید و فقط با چشم دل میتوان دید و آگاه شد و این سفر در همان نقطه که‌ساکن هستی ممکن است و همان طور که شاعر توصیه کرد به سبب تهذیب نفس از این نعمت برخوردار خواهی شد.
user_image
دوستدار ادب
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۱۷:۵۵:۴۱
با سلام.. من تعجب میکنم که چرا در قسمت معرفی آلبومهای استاد شهرام ناظری آلبوم گل صدبرگ رو قرار ندادید.. این شعر با صدای استاد شهرام ناظری بصورت تصنیف در این آلبوم تنظیم شده که بسیار زیباست و پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید.
user_image
زیبا
۱۳۹۹/۰۱/۰۱ - ۰۱:۴۶:۵۸
سلام. من این شعر مولوی را خیلی دوست دارم. کتاب های زیادی هست از نویسندگان بزرگ و دانشمندان ما که معنای دقیق آن را با سند و ادله کافی و وافی بیان کرده اند. دوستانی که در پی معنای دقیق هستند چرا در اینجا دنبال معنا می گردند؟! در مورد آیه 18 سوره زمر که می فرماید سخنان را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند، مگر نگفته آنها کسانی هستند که خدا آنها را (به نظر خاص خود) هدایت کرده و و به حقیقت خردمندان عالمند؟به نظر من اینها همان ترازو دارانند که تقلبی را از سره تشخیص می دهند. و از آنجایی که هیچ بشری مهلت عمرش آنقدر نیست که در هر چیز خبره شود باید مواظب باشیم. باید مواظب باشیم چراغ بیدار دل را که به هر انسانی داده می شود در این طوفان افکار و شایعات و اغراض ... حسابی مواظبت کنیم وگرنه اگر در معرض هر چه بادا قرار گیرد به راحتی خاموش می شود...به خصوص در این دنیای مدرن که هر کسی هر چه می خواهد به هر غرضی، با سواد و بی سواد می تواند بلغور کند و نشر دهد ... و بیکاران هم بازنشر دهند ...
user_image
محمدمهدی کریما
۱۳۹۹/۰۲/۱۳ - ۰۰:۱۴:۳۸
که میوه می‌دهد دایم، درون دل «سفر» دارددر زبان عربی، لغت «حُلوی» که معنای اصلی آن «شیرینی» است، معنای «سفر» هم می‌دهد. و به‌کار می‌رود.
user_image
زهرا
۱۳۹۹/۰۹/۰۷ - ۱۶:۳۷:۴۶
از این آب و هوا بگذر/ هوایش شور و شر دارد
user_image
Javid
۱۳۹۹/۰۹/۲۰ - ۰۹:۴۱:۲۶
در این بیت که میگوید(ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس)در قدیم باب بود که کلمات را سر هم بنویسند که در مثنوی نیز صدق میکند پس اینجا در خوانش هایی هم که گزاشتید میخواندند ترازو که اشتباه استدر اصل همان(تو را زو است) که باید تلفظ کنند نه ترازو من دانشجو رشته حسابداری هستمدر کلاس ادبیات عمومی که داشتم این اشتباه را کردم در خوانش که استاد کلاس ما که هم شاعر هستتد و درجات تحصیلی بالایی دارند این نکته را متذکر شدند
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۹/۲۰ - ۱۰:۵۸:۵۵
گرامی جاوید ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کسیکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارداستاد شما که چنین معنا کرده، شعر را از معنا انداخته. با ” ترا زو“ شعر بی معنی می شود.سکه ها را هم در قدیم با وزن کردن می سنجیده اند شما اگر یک سکه ی 8،1 گرمی داشته باشی که طلای 900 باشد، وزن آن با سکه ای که از طلا نیست تفاوت دارد مگر در اندازه فرق کندکه با چشم قابل تشخیص است ضمناً میتوان ترازو را نظر انسان خبره دانست که خود ترازویی دیگر است. امروزه، طلاشناسان سکه ی طلا را با انداختن روی شیشه و شنیدن صدای آن از تقلبی تشخیص می دهند که این خود نوعی ترازوست.
user_image
اردشیر
۱۳۹۹/۱۰/۲۰ - ۰۶:۵۰:۲۳
با سلام ، نظر جناب ناباور گرامی بسیار منطقی و قابل قبول است. در ضمن پیشنهاد میکنم که شعر را باصدای جناب علیرضا شاه محمدی بشنوید که واقعا زیبا و با احساس خوانده اند ، و لینک آن در زیر شعر موجود است.
user_image
Shirazi
۱۳۹۹/۱۰/۲۷ - ۲۲:۰۳:۵۵
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردwww.youtube.com/watch?v=mbzZO-Lj7cM
user_image
بهنام
۱۳۹۹/۱۱/۰۵ - ۰۸:۱۶:۰۰
مصرع «چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار» مشکل وزنی دارد. گرچه مولانا خیلی در قید و بند وزن و قافیه نبوده و بارها اعتراف کرده که این‌ها اون کشته‌اند. مولانا این وزن را در این مصرع دوری فرض کرده است که اشتباه است و دوری نیست. در نیم‌مصرع اول، چراغست این دل بیدار، هجای آخر «بیدار» کشیده است و اگر قرار بر درستی وزن باشد، باید هجای اول نیم‌مصرع دوم بلند باشد که وزن درست در بیاید؛ ولی مولانا هجای آخر نیم‌مصرع اول را بلند فرض گرفته که اشتیاه است.شاید نوع تلفظ کلمات در گذشته فرق می‌کرده و مثلاً «ر» آخر کلمه در آخر نیم‌مصرع تلفظ نمی‌شده که چنین چیزی فرض کرده مولانا. البته بعید است.نمی‌دانم. اگر کسی اطلاعی دارد، لطفاً بنویسد.
user_image
محمدحسین مسعودی گاوگانی
۱۴۰۰/۰۲/۰۲ - ۱۹:۱۶:۳۷
جناب ناشناس نوشته:زو مخفف ز او است و ز او هم معنای ز آن را دارد. جایگاه زو، جایگاه تعلیل برای فریب خوردن است. یعنی چون ترازو نداری، به علت همان(یعنی از او=از آن) است که فریب می خوری.یک سوال ساده:اگر معنی زو یعنی از او چرا مولانا نگفته " ترازو گر نداری پس ترا ره می زند هر کس"که هم وزنش درست است هم معنی مد نظر آقای ناشناس را می دهد. مولانا با یک تیر دو نشان زده اگر زو معنای زود بدهد. یعنی معنای مد نظر ناشناس با قید زود یا سریع و البته آسان اتفاق خواهد افتاد. تنها یک آرایش کافی است تا زود و آسان ، از راه بدر شوی.@drgavgani
user_image
سعید
۱۴۰۰/۰۹/۰۷ - ۱۶:۲۵:۴۱
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
user_image
اکبر
۱۴۰۰/۰۹/۲۵ - ۲۰:۳۶:۲۰
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد - چه زیبا خوانده این شعر را استاد ناظری - آواز بیات ترک گوشه شهابی
user_image
مهگل افراشته
۱۴۰۰/۱۰/۱۴ - ۰۴:۳۳:۳۶
«یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد» دوستان منظور از قلب چیست؟ بهتر نیس یکی قلعی بیاراید تو پنداری که زر دارد؟
user_image
علی
۱۴۰۰/۱۰/۱۴ - ۰۶:۱۴:۲۸
سلام قلب که به سکه تقلبی اشاره داره که با سکه زر تناسب داره و با دل هم تناسب داره و منظور کسی که اگر آدم شناس نباشی ممکن است گرفتار افراد کلاهبردار با ظاهر خوب و متشخص (که بر خلاف ظاهر فریبنده شان قلبشان سیاه است) شوی . 
user_image
اشکبوس اشک
۱۴۰۱/۰۳/۱۴ - ۰۰:۰۵:۳۷
سلام خدمت دوستان محترم  به این تفسیر هم عنایت فرمایید: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد دلا : ای خدا جو دل: خداوند ای خدا جو سالک کسی شو که خدا را میشناسد (روح خدا) و در زیر سایه آنکسی بنشین که هر روز سخن تازه خدا را برای تو می گوید !.. منظور مولوی  به روح خداست؟.. چون روح خدا فرمود: شما آنکه را می‌گویید: «خدای ماست» را نمی شناسید، اما من او را می شناسم زیرا که من از خدا صادر شده وآمده‌ام، من از پیش خود نیامده‌ام بلکه او مرا فرستاده است ، سخنهایی که من به شما می‌گویم ازخود نمی گویم، لکن خدا که در من ساکن است ، او این اعمال را می‌کند ، آنکه مرا شناخت و به من ایمان آورد، نه به من بلکه به آنکه مرا فرستاده است ، ایمان آورده است و کسی‌که مرا دید فرستنده مرا دیده است . در این بازار مکاران مرو هر سو چو بی‌کاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد . بازار مکاران: شیطان بازار ، مکارانی که سخنان خود را بجای کلام خدا قالب میکنند شکر: کلام خدا ، همانطور که در مزامیر‏ باب ۱۱۹ آمده:     کلام تو به مذاق من چه شیرین است وبه دهانم از عسل شیرین تر . اگر نفهمی هدف از آفرینش تو چیست ، دنباله روی سخنان مکاران خواهی شد  بلکه سالک کسی شو که کلام خداست؟.. زیرا اگر کلام خدا را بشنویم و آنرا حفظ کنیم هرگز نخواهیم مُرد و زندگی جاودانی خواهیم داشت و هدف از آفرینش ما اینست که هرگز نمیریم ، همچنانکه روح خدا می فرماید : هر‌که کلام مرا بشنود و آنرا حفظ کند ، مرگ را تا به ابد نخواهد دید بلکه حیات جاودانی دارد و کلامی که می‌شنوید از من نیست بلکه از آنکسی است که مرافرستاد . ترازو گر نداری ،پس تو را زو رهزند هر کس یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد ترازو : تعقل و تفکر قلب : سکه تقلبی ، سخنان و وعده های دروغ پس اگر بدون تعقل و تفکر هر سخنی را بعنوان کلام خدا بپذیری ، حتمأ گمراه خواهی شد . تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد مثلی بین جوونها رایجه که به افراد مکار وکلاهبردار و دروغگو  میگن «دو دره باز» ظاهرأ این مثل سابقه ای چند صد ساله داره؟.. چون مولانا میگه: مکاران با سخنان دروغ و وعده های پوشالی در باغ سبز رو نشونت میدن و منتظرت میگذارن ولی از در دیگه خونه میزنن بچاک پس هر سخنی که در مورد رسیدن به حیات جاودانی نباشد آن کلام خدا نیست
user_image
سیّد محس سعیدزاده
۱۴۰۱/۱۰/۰۵ - ۱۱:۵۸:۰۲
دلا نزد کسی بنشین که او ازدل خبردارد با کسی هم نشین شو که درد دلت را بفهمد. کسی که راز درونت را بخواند؛بی آنکه بیان کنی.کسی که میتواند ضمیرخوانی کند وسکوت ترا معنی دار به زبان آورد.دوستی با اهل دل یعنی با کسی که ازدل آدمها باخبر هستند.به دلیل همین باخبربودن برای هم نشین خودمیوه های تر وتازه ای دارند وپیشکش میکنند.درسایه همجواری چنین هم نشینی میتوانی بروبار مناسب دلت رابرچینی.
user_image
موسی عبداللهی
۱۴۰۲/۰۶/۲۸ - ۱۳:۲۷:۱۳
  🔹شرح ابیات:   ✅ای دل ❤️با کسی هم نشینی کن که او از مسائل معنوی و باطن 🧿آدمی آگاه است. واگر برای استراحت هم به زیر درختی🌴 می روی به زیر درختی برو که گل های زیبا و تازه دارد که بتوانی استفاده ببری.   👈توصیه به انتخاب همنشین دل آگاه و این که عاشق سفره دل را نباید برای هرکس باز کند   ✍️بی جهت خود را در این💢 بازار علاف و سرگردان نکن به مغازه ای برو که 🎉سودی از آن برایت حاصل شود. از بین مغازه ها به پیش شکرفروشان برو.   ⬅️اگر در بازار ترازو و 🌀معیار نداشته باشی فریب 👹می خوری و ممکن است سکه تقلبی را به عنوان 🏅طلا به تو بفروشند.   ⏩اگر وعده ای🤔 به تو دادند و به تو گفتند دمدر منتظر باش تا جنس را برایت بیاورم منتظر نباش و 👀گول نخور زیرا که این خانه دو در دارد و او از در دیگر فرار می کند.   ♻️هر دیگ در حال 💥جوشش را که دیدی به امید غذا کاسه🥣 نیاور و منتظر غذا نباش شاید درون دیگ چیز دیگری باشد.   🖋️هر قلمی 🗣️سخنان شیرین بر جای نمی گذارد و هر بالایی پایین ندارد، هر 👁️چشمی  بصیرت✨ و لذت ندارد و در هر دریایی هم سنگ های گران بها وجود ندارد.   ✏️ای بلبل 💞عاشق مانند ناله مستان نغمه سرایی کن زیرا که این آواز دل سنگ🌵 خارا را هم نرم می‌کند و بر آن تاثیر گذار است.   📚دلیل این که نخ🧵 به راحتی نمی تواند از چشم سوزن 🧷عبور کند این است که گرهی دارد، و اگر تو نمی توانی از مشکلات و راه های تنگ عبور کنی🧐 دلیلش این است که (سرت باد دارد مانند گره نخ) و دچار کبر و غرور شده ای و باید منیت و😈 غرورت را کنار بگذاری(سرت را که پر باد است خالی از تکبر و غرور کنی)   📝دل بیدار و آگاه🧠 همچون چراغی 💡روشن است که باید از آن محافظت کنی، از این هوی و هوس و غرور و👹 شهوت بگذر چرا که باعث گرفتاری توست.   🔚اگر غرور و👻 خودخواهی که از موانع و مشکلات راه خداشناسی🌟 هستند عبور کردی به پاکی می رسی و باکسی👳 هم نشین می شوی که آب💦 بر جگر دارد (پویایی و طراوت و سرزندگی دارد)   🔑اگر این حس و🩸 شور و حال درونی را داشته باشی مانند درخت 🌲سبزی  که محصول و🌷 نتیجه ای دارد و با درون نگری برکارها و کردار خود🕵️ تمرکز می کند. 🌺🍂🍃🌺🍂🍂🍃🌺🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۱۱/۱۵ - ۰۷:۰۱:۰۲
با سلام    قرابت معنایی مثنوی شریف دفتر اول بخش 144 بیت 3071 به بعد: گفت اکنون چون منی ای من درآ  نیست گنجایی دومن را درسرا  نیست سوزن را سر رشته دوتا  چونکه یکتایی در این روزن درآ رشته را با سوزن آمد ارتباط  نیست در خور با جمل سم الخیاط کی شود باریک هستی جمل  جز به مقراض ریاضات وعمل  دست حق باید مرورا ای فلان  کو بود بر هر محالی کن فکان  الی آخر