
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۶۳
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
به هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا نالهٔ مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
بنه سر گر نمیگنجی که اندر چشمهٔ سوزن
اگر رشته نمیگنجد از آن باشد که سر دارد
چراغ است این دل بیدار به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد
چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمهای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد
چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
تصاویر و صوت


نظرات
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
مرتضی
اکبر معارفی
اکبر معارفی
غیرت
امیرمسعود
امیرمسعود
علی کریمی
فائزه
راهی
سید قاسمی
حسین
امیدی
عارف
پریناز
اکبر
اکبر
تماشاگه راز
تماشاگه راز
روفیا
روفیا
شمس شیرازی
ناشناس
ناشناس
شمس شیرازی
روفیا
س،م
بابک
پاسخ داد هر دو گفتار یک چیز را بیان می کنند و در یک راستا می باشند:در اولی سخن ( محتوای آن و نه شکل ظاهرش، و در بیان مولانا محتوای دیگ) را بچسب و سخنگو (در کلام مولانا دیگ) را ول کن.اما
پاسخ شیرینتر را خود مولوی واضح و به لطافت در بیت پسین داده:نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردنه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
شمس شیرازی
کوروش ایرانی اصل
بردیا
بردیا
زهرا
سیدمحمد
محمدرضا نیک زاد
وهاب
حمید سامانی
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
ناشناخته
هانیه سلیمی
m۲۵
به نام بی نام او
به نام بی نام او
...
نادر..
سپیده منصوری
عبدالحمید
محمد
nabavar
رؤیا
برگ بی برگی
علی
حمیدشریعتی
محمد هارون صادقی
علی
بچهِ پائین
اکبر کوشا
مهربان
علی
دوستدار ادب
زیبا
محمدمهدی کریما
زهرا
Javid
nabavar
اردشیر
Shirazi
بهنام
محمدحسین مسعودی گاوگانی
سعید
اکبر
مهگل افراشته
علی
اشکبوس اشک
سیّد محس سعیدزاده
موسی عبداللهی
رضا از کرمان