مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۶۶

۱

بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد

دو چشم او به جادویی دو چشم چرخ بردوزد

۲

شما دل‌ها نگه دارید مسلمانان که من باری

چنان آمیختم با او که دل با من نیامیزد

۳

نخست از عشق او زادم به آخر دل بدو دادم

چو میوه زاید از شاخی از آن شاخ اندرآویزد

۴

ز سایه خود گریزانم که نور از سایه پنهانست

قرارش از کجا باشد کسی کز سایه بگریزد

۵

سر زلفش همی‌گوید صلا زوتر رسن بازی

رخ شمعش همی‌گوید کجا پروانه تا سوزد

۶

برای این رسن بازی دلاور باش و چنبر شو

درافکن خویش در آتش چو شمع او برافروزد

۷

چو ذوق سوختن دیدی دگر نشکیبی از آتش

اگر آب حیات آید تو را ز آتش نینگیزد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 378
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 238
عندلیب :

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۴/۰۱/۰۴ - ۰۶:۲۰:۱۲
استاد مرحوم فروزانفر در ذیل این غزل ص 24 جلد دوم دیوان شمس آورده است:مولانا در قافیه این غزل اقتفا به شعرای عربی زبان کرده است که میان "واو" و "یا" فرقی نمی گذارند و در قوافی قصاید آنها را با هم می آورند از قبیل:انا بنی نهشل لا تدعی لأبعنه و لا هو بالابناء بشریناانی لمن معشر افنی اوائلهمقیل الکمات الا این المحاموناشرح حماسه از خطیب تبریزی طبع بولاق ص 51،54
user_image
حسین
۱۳۹۸/۰۱/۲۹ - ۰۰:۲۳:۲۲
ظاهرا بیت پنجم اشتباه تایپی دارد. در نسخه نیکلسون این گونه آمده:سر زلفش همی‌گوید هلا رُو بر رسن بازیمصرع اول بیت ششم نیز:برای این رسن بازی دلا زو باش و چنبر شو
user_image
vafa
۱۴۰۲/۰۲/۳۰ - ۰۱:۴۲:۴۷
آیا در مصرع دوم بیت سوم "چو میوه زاید از شاخی" در واقع فعلِ مصدرِ "زاییدن" هست و به معنای به وجود آمدن، درسته؟