مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۷۷

۱

چو برقی می‌جهد چیزی عجب آن دلستان باشد

از آن گوشه چه می‌تابد عجب آن لعل کان باشد

۲

چیست از دور آن گوهر عجب ماهست یا اختر

که چون قندیل نورانی معلق ز آسمان باشد

۳

عجب قندیل جان باشد درفش کاویان باشد

عجب آن شمع جان باشد که نورش بی‌کران باشد

۴

گر از وی درفشان گردی ز نورش بی‌نشان گردی

نگه دار این نشانی را میان ما نشان باشد

۵

ایا ای دل برآور سر که چشم توست روشنتر

بمال آن چشم و خوش بنگر که بینی هر چه آن باشد

۶

چو دیدی تاب و فر او فنا شو زیر پر او

ازیرا بیضه مقبل به زیر ماکیان باشد

۷

چو ما اندر میان آییم او از ما کران گیرد

چو ما از خود کران گیریم او اندر میان باشد

۸

نماید ساکن و جنبان نه جنبانست و نه ساکن

نماید در مکان لیکن حقیقت بی‌مکان باشد

۹

چو آبی را بجنبانی میان نور عکس او

بجنبد از لگن بینی و آن از آسمان باشد

۱۰

نه آن باشد نه این باشد صلاح الحق و دین باشد

اگر همدم امین باشد بگویم کان فلان باشد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 384
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 242
عندلیب :

نظرات

user_image
کرمانشاهی
۱۳۹۶/۰۶/۲۵ - ۱۱:۲۲:۲۲
چیست در بیت دوم؛ چیَست خوانده می شود
user_image
محمد ناصری
۱۳۹۸/۰۸/۲۸ - ۱۶:۳۷:۳۰
در بیت آخر به کی میگه اگر شایسته باشی بهت میگم فلانی کیه؟ خودش میدونسته پس چرا مستقیم نمیگه.
user_image
ساعد
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۲۱:۴۰:۳۷
بیت هفتم :چو ما اندر میان آییم ، او از ما کران گیردچو ما از خود کران گیریم ، او اندر میان باشداصل چگونگی رابطه ما با خدا را به زیبایی بیان می کند . وقتی ما من های ذهنیمان را در مرکز وجودمان قرار دهیم ، خدا از ما کناره می گیرد ولی وقتی ما من های ذهنیمان را به حاشیه برانیم ،خدا در مرکز وجود ما خواهد نشست و در این شرایط تمام رفتار و افکار و کنشها و واکنشهای ما ناشی از انرژی خدایی خواهد بود .
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۰۴ - ۱۳:۳۴:۴۷
غزل صلاح دینی و بسیار زیبا، بخصوص که درفش کاویانی در آن آمده و با شکوه فراوان از آن یاد شده است. در فرهنگ جلال دین، دوست همه چیز است و عرفان او بر وجود دوست زمینی استوار است که گشایش میان دو دل را موجب میگردد، اصل همین گسترش دل و بینا شدن دل است که کلید آن به دست دوست صاحب دل است این راز را جلال دین با همنشینی شمس می گشاید و بدان پی میبرددوست همه چیز است، لعل است، ماه است، خورشید است، و هر چیز که نور دارد و چیزی را میتوان با نور آن که غیر از نور طبیعی است دید و نشانی ها را دید و نشان کرد، که برعکس نور طبیعی که چیزهای متنوع و فراوان را می نمایاند و نشان میدهد، این نور تنها نشانی های اندک و کمیابی را به ما آشکار میکند، که آن همان دوست جانی است دوست صاحب دل، در بیت پایانی میگوید اگر مخاطب من أمین باشد خواهم گفت که خدای من هم دوست من است که صلاح دین است