مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۵۹۲

۱

اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند

بگرداند مرا آن کس که گردون را بگرداند

۲

اگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتد

به امر شاه لشکرها از آن بالا فروآید

۳

اگر باد زمستانی کند باغ مرا ویران

بهار شهریار من ز دی انصاف بستاند

۴

شمار برگ اگر باشد یکی فرعون جباری

کف موسی یکایک را به جای خویش بنشاند

۵

مترسان دل مترسان دل ز سختی‌های این منزل

که آب چشمه حیوان بتا هرگز نمیراند

۶

رَأَیْناکُمْ رأَیْناکُمْ وَ اَخْرَجْنا خَفایاکُمْ

فَإِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْها فَإِیّانا وَ إیّاکُمْ

۷

وَ اِنْ طُفْتُمْ حَوالَینا وَ اَنْتُمْ نُورُ عَیْنانا

فَلا تَسْتَیْئِسُوا مِنّا فَإِنَّ العَیْشَ اَحْیاکُمْ

۸

شکسته بسته تازی‌ها برای عشقبازی‌ها

بگویم هر چه من گویم شهی دارم که بستاند

۹

چو من خود را نمی‌یابم سخن را از کجا یابم

همان شمعی که داد این را همو شمعم بگیراند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 391
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 247
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
کوروش ایرانی اصل
۱۳۹۴/۱۰/۱۹ - ۱۵:۴۶:۵۱
انصاف ستاندن = دادِ دل ستاندنتازیها = عبارات عربی
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۱۲ - ۲۲:۳۰:۱۵
غزل هستی گردان فرهنگ جلال دین دانش و بینش ویژه ای است که او سازنده و گرداننده آن است و چشمه آب زندگی و شمع روشنی بخش هستی که هرگز خاموشی پذیر نیست را با خود پوسته همراه دارداگر کسی با دانش دیگری با این فرهنگ در ستیز است وآنرا باور ندارد هیچ از اعتبار آن کاسته نمی شودآنقدر اعتماد و باور سرشار است که او در نیمه غزل پارسی گویی را رها میکند و به عربی شادی و اطمینان خود را بروز میدهد ارتباط او با هستی در حد اعلا ست و حداقل با دید ظاهری ما که سدها سال پس ازشعر او هستیم آنرا تایید میکنیموظیفه ماست که این فرهنگ را هرچه بیشتر بشناسیم و آشنا شویم
user_image
سیّد مبین محدثی
۱۴۰۳/۰۵/۱۳ - ۱۲:۵۰:۱۳
بیت شش و هفت، چرا قافیه‌شون فرق داره؟