
مولانا
غزل شمارهٔ ۵۹۵
۱
آن را که درون دل عشق و طلبی باشد
چون دل نگشاید در آن را سببی باشد
۲
رو بر در دل بنشین کان دلبر پنهانی
وقت سحری آید یا نیم شبی باشد
۳
جانی که جدا گردد جویای خدا گردد
او نادرهای باشد او بوالعجبی باشد
۴
آن دیده کز این ایوان ایوان دگر بیند
صاحب نظری باشد شیرین لقبی باشد
۵
آن کس که چنین باشد با روح قرین باشد
در ساعت جان دادن او را طربی باشد
۶
پایش چو به سنگ آید دریش به چنگ آید
جانش چو به لب آید با قندلبی باشد
۷
چون تاج ملوکانش در چشم نمیآید
او بیپدر و مادر عالی نسبی باشد
۸
خاموش کن و هر جا اسرار مکن پیدا
در جمع سبک روحان هم بولهبی باشد
تصاویر و صوت


نظرات
شهاب
فرزام
فرزام
هانیه سلیمی
یحیا نجوا
خالد معصومی