
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۰۲
۱
آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
۲
از رنگ بلور تو شیرین شده جور تو
هر چند که جور تو بس تند قدم دارد
۳
ای نازش حور از تو وی تابش نور از تو
ای آنک دو صد چون مه شاگرد و حشم دارد
۴
ور خود حشمش نبود خورشید بود تنها
آخر حشم حسنش صد طبل و علم دارد
۵
بس عاشق آشفته آسوده و خوش خفته
در سایه آن زلفی کو حلقه و خم دارد
۶
گفتم به نگار من کز جور مرا مشکن
گفتا به صدف مانی کو در به شکم دارد
۷
تا نشکنی ای شیدا آن در نشود پیدا
آن در بت من باشد یا شکل بتم دارد
۸
شمس الحق تبریزی بر لوح چو پیدا شد
والله که بسی منت بر لوح و قلم دارد
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..
همایون