
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۱۰
۱
نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما آواره نخواهد شد
۲
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
۳
آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شد
۴
آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد
۵
از اشک شود ساقی این دیده من لیکن
بی نرگس مخمورش خماره نخواهد شد
۶
بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
۷
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد
تصاویر و صوت


نظرات
حامد
کیهان
امین کیخا
علی هادیخان
امین
روفیا
پاسخ به دوست عزیزم امین در مکتب مولانا خدا و حقیقت و خود مولانا و هر کس که حقیقتی را بیان کند همه از یک جنس هستند وقتی حقیقتی اومد و وارد قلب شما شد چه فرقی داره که گوینده اون کی باشه در نمایشنامه های مولانا هر دفعه مولانا حقیقت رو تو دهن یه کاراکتر میذاره یه وقت از قول خدا یه بار از قول شاه و یه بار از دهان کنیزک مهم اینه که این مرد بزرگ اسراری رو کشف کرده که میخواد اونا رو با ما به اشتراک بزارهلطفا این رباعی رو از ابوسعید ابو الخیر بخونیدمنصور حلاج آن نهنگ دریاکز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جداروزیکه انا الحق به زبان میآوردمنصور کجا بود؟ خدا بود خدا
سعید
محمدامین
حبیی الاه عا لمی
حبیی الاه عا لمی
سیدنقوی محمد
نادر
نادر
وفایی
محمد
نادر..
مسیحا
سید
محمد ثنائی
مهدی
محمد
بینام
عرفان
سهیلا توفیق
احمد ابو