مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۴۰

۱

تا باد سعادت ز محمد خبر افکند

زان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکند

۲

از حال گدا نیست عجب گر شود او پست

تیغ غم تو از سر صد شاه سر افکند

۳

روزی پسر ادهم اندر پی آهو

مانند فلک مرکب شبدیز برافکند

۴

دادیش یکی شربت کز لذت و بویش

مستیش به سر برشد و از اسب درافکند

۵

گفتند همه کس به سر کوی تحیر

مسکین پسر ادهم تاج و کمر افکند

۶

از نام تو بود آنک سلیمان به یکی مرغ

در ملکت بلقیس شکوه و ظفر افکند

۷

از یاد تو بود آنک محمد به اشارت

غوغای دو نیمه شدن اندر قمر افکند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 415
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 261
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۴ - ۰۶:۳۴:۵۷
ابراهیم ادهم أنست که شتر بر بام میجویی و سخن گفتن اهو با او دانسته و خنیده است