مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۴۳

۱

در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد

آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد

۲

من در پی آن دلبر عیار برفتم

او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد

۳

من در عجب افتادم از آن قطب یگانه

کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد

۴

ناگاه یک آهو به دو صد رنگ عیان شد

کز تابش حسنش مه و خورشید فغان کرد

۵

آن آهوی خوش ناف به تبریز روان گشت

بغداد جهان را به بصیرت همدان کرد

۶

آن کس که ورا کرد به تقلید سجودی

فرخنده و بگزیده و محبوب زمان کرد

۷

آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیم

سرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد

۸

سلطان عرفناک بدش محرم اسرار

تا سر تجلی ازل جمله بیان کرد

۹

شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق

جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 416
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 262
عندلیب :

نظرات

user_image
م.م.ب
۱۳۹۳/۱۲/۰۵ - ۰۲:۲۶:۴۶
آن‌ها که بگفتند که ما کامل و فردیمسرگشته و سودایی و رسوای جهان کرد...اعنی ملامتیه‌مسلک باش که بلا نکشی
user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۹/۲۸ - ۱۴:۲۲:۳۶
غزل سّر تجلی ،غزل کامل ، غزل همدانهر چه در باره این غزل بگوئیم کم است جلال دین خود را اینجا جای داده است در نه‌ بیتجلال دین منزل در کوی عشق داشت چون پدر و آشنایان او همه اهل معرفت بودند و از دکان مذهب ارتزاق نمی‌‌کردندو نان دین به مذاق آنان مزه‌ای نداشت بلکه خود دین را می‌‌یافتندپس عشق دست او را گرفت و به خانه شماره دویست و نه‌ در کوچه‌ خرابات برد که بعدا فهمید در خیابان تبریز و در شهر همدان استشمس یکبار با جلال دین روبرو می‌‌شود ولی ارتباط برقرار نمی شود چون این ارتباط هرگز اتفاقی‌ ساده نبودالبته پیر او را نشان کرد ولی ساعت عشق زمان پرواز را به تاخیر انداخته بوداین عشق با همه عشق‌ها ی دیگر فرق می‌‌کرد چرا که بر خلاف عشق‌های ماورای آسمانی عشقی‌ زمینی بود و بر عکس همه عشق‌های زمینی‌ عشقی‌ غیر جسمانی‌ بود و زمین را و جسم را با باور‌های آسمانی‌اش و درماندگی‌اش در برابر آسمان به هم زد و نظمی نوین را بر آن حاکم ساختبغداد را که هم نزد عرفا مظهر جایگاه معشوق بود و هم نزد زهدا مرکز خلیفه اکنون از پایتختی می‌‌اندازد و با بصیرتی ویژه همدان را که شهر دل‌ عاشق است بجای آن قرار می‌‌دهدو سلاله بایزید را به پادشاهی می‌‌رساند که باور می‌‌داشت در لباس انسان چیزی جز خدا نیستو جبراییل را به دنبال انسان روانه می‌‌کند تا پیام‌های معانی را از انسان دریافت کند و اینگونه همه راز‌های پیدایش را یکباره باز می‌‌گشاید و تکلیف همه ما را روشن می‌‌کند تا پیروی کردن حقیقی‌ را بیاموزیم و با رعایت کورکورانه دستورات بی‌ معنی‌ خود را به درجه کمال نرسانیموقتی معنی‌ حاکم میشود شعر‌های آسمانی جلال دین پیدا می‌‌شوند که از معانی سر شارند و از زیبایی که این دو هنگامی که با هم همراه میگردند آهوی خوش نافی می‌‌شود که بوی حقیقت را با خود به همه جا می‌‌پراکند
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۱/۲۳ - ۱۲:۴۵:۴۶
با سپاس از همایون عزیز که به زیبایی هرچه تمامتر تصویر این دیدار بزرگ را هرچه روشنتر و شفاف تر به ما نمایاندی .قابل توجه اساتیدی که اظهار میدارند تصویر روشنی از دیدار مولانا و شمس در دست نیست .
user_image
جواد
۱۳۹۹/۰۷/۰۳ - ۰۵:۳۷:۲۰
آنکس که به تحقیق ورا کرد سجودینه به تقلید عزیز!!!