مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۴۵

۱

بار دگر آن آب به دولاب درآمد

وان چرخه گردنده در اشتاب درآمد

۲

بار دگر آن جان پر از آتش و از آب

در لرزه چو خورشید و چو سیماب درآمد

۳

بار دگر آن صورت پنهانی عالم

از روزن جان دوش چو مهتاب درآمد

۴

خورشید که می‌درد از او مشرق و مغرب

از لطف بود گر به سطرلاب درآمد

۵

بار دگر آن صبح بخندید و بتابید

تا خفته صدساله هم از خواب درآمد

۶

بار دگر آن قاضی حاجات ندا کرد

خیزید که آن فاتح ابواب درآمد

۷

بار دگر از قبله روان گشت رسالت

در گوش محمد چو به محراب درآمد

۸

چون رفت محمد به در خیبر ناسوت

نقبی بزد از نصرت و نقاب درآمد

۹

از بیم ملک جمله فلک رخنه و در شد

وز بیم مسبب همه اسباب درآمد

۱۰

آری لقبش بود سعادت بک عالم

زان پیش که اشخاص به القاب درآمد

۱۱

بگشاد محمد در خمخانه غیبی

بسیار کسادی به می ناب درآمد

۱۲

از بهر دل تشنه و تسکین چنین خون

آن جام می لعل چو عناب درآمد

۱۳

خاموش کن امروز که این روز سخن نیست

زحمت مده آن ساقی اصحاب درآمد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 417
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 263
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۱۵:۰۲:۵۰
ارزش انسان در آن است که ناگاه خورشیدی از میا‌‌ن انسان‌ها پدید می‌‌آید، چنین رویدادی هرگز در میا‌‌ن هیچ جاندار دیگری پیش نمی آید، برخی آنقدر درخشان اند که نیازی به تعریف و سخن کسی‌ را هم ندارند هر چند صد‌ها سال این آب ممکن است مسیری یکنواخت و خواب آلود را به پیماید ولی ناگاه این رود به دولابی فرو می‌‌چرخد و آتشی عظیم را بر می‌‌فروزد که شعله‌های آن‌ تا صد‌ها سال آسمان انسان را روشن می‌‌سازد
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۱۵:۳۲:۳۴
همایون خان این جمله را برای من بی سواد معنا بفرمائید:[ولی ناگاه این رود به دولابی فرو می‌‌چرخد و آتشی عظیم را بر می‌‌فروزد که شعله‌های آن‌ تا صد‌ها سال آسمان انسان را روشن می‌‌سازد] دولاب یعنی چه؟ آیا آتشدان است؟ آیا از اب آتش بر می خیزد؟با احترامزنده باشید
user_image
گمنام-۲
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۱۷:۴۴:۱۸
حسین جان سخت نگیر در هپروت از این اتفاقا می افته
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۱۱/۱۹ - ۱۸:۲۵:۵۴
آوخ که این هپروت مرا کشت
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۶/۲۲ - ۱۷:۱۴:۴۱
از غزل های پیش از ملاقات شمس است ولی نکته جالب آن همان پیدا شدن ابر انسان است که هر از گاهی صورت میگیرد و انسان ها را از خوابی سد ساله گویی بیدار میکنددوستان اگر به دنیای معنی توجه نداشته باشند ارتباط معنی ها را با یک دیگر نادیده میگیرندبرای مثال عرب ها چون زبان فارسی نمی دانستند ایرانیان را گنگ و عجم می نامیدندآب دردنیای معنی و در شعر عرفانی سمبل معرفت و دانش است و آتش سمبل زندگی و عشق و جنبش و بالا رفتن، این دو کاملن بهم مربوطند و بارها جلال دین آب و آتش و قلزم با دریای آتش را بکار میبرد و همین طور پرنده و پرواز را که سمبل اندیشه است و ماهی و فیل و شتر و غیره در ادبیات عرفانی معانی خاصی را منتقل میکنند یا زن و مرد و آسمان و ماه و خورشید آشنایی با دنیای معنی با مینوی زندگی را شیرین و عقل خشک اندیش را مست و طربناک میکند