
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۵۰
۱
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقه زنگار برآمد
۲
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آنست که امسال عرب وار برآمد
۳
آن یار همانست اگر جامه دگر شد
آن جامه بدل کرد و دگربار برآمد
۴
آن باده همانست اگر شیشه بدل شد
بنگر که چه خوش بر سر خمار برآمد
۵
شب رفت حریفان صبوحی به کجایید
کان مشعله از روزن اسرار برآمد
۶
رومی پنهان گشت چو دوران حبش دید
امروز در این لشکر جرار برآمد
۷
شمس الحق تبریز رسیدست بگویید
کز چرخ صفا آن مه انوار برآمد
تصاویر و صوت


نظرات
جان