مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۵۳

۱

چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید

بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید

۲

خواهم که ز زنار دوصد خرقه نماید

ترسابچه گوید که «بپوشان که نشاید»

۳

اشکم چو دهل گشته و دل حامل اسرار

چون نه مهه گشتست ندانی که بزاید

۴

شاهیست دل اندر تن ماننده گاوی

وین گاو ببیند شه اگر ژاژ نخاید

۵

وان دانه که افتاد در این هاون عشاق

هر سوی جهد لیک به ناچار بساید

۶

از خانه عشق آنک بپرد چو کبوتر

هر جا که رود عاقبت کار بیاید

۷

آیینه که شمس الحق تبریز بسازد

زنگار کجا گیرد و صیقل به چه باید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 421
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 266
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۵/۰۱ - ۱۴:۳۳:۵۰
از غزل های طلایی در فرهنگ ایران دو آینه هست که زنگار نمیگیرد یکی شاهنامه فردوسی و دیگری ماهنامه و شمس نامه جلال‌‌دین که مثنوی و دیوان شمس نامیده میشود در شاهنامه مردم در میدان از دین مداران شکست میخورند و در ماهنامه نبرد به پیش برده میشود  این آینه ها برای نمایش  زندگی مردم است که بازتاب هستی است، خورشید بیرون و شاه درون  در استوره جمشید شاه و خورشید با هم یکی میشود