
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۸۳
۱
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
۲
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
۳
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشتهام رقصان نماید
۴
میا بیدف به گور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
۵
زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید
۶
بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید
۷
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید
۸
مرا حق از می عشق آفریدهست
همان عشقم اگر مرگم بساید
۹
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
۱۰
به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
تصاویر و صوت


نظرات
ستاره سادات . پیغمبری
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
محمدرضا موسوی مقدم
ناشناس
سیامک
جلال الدین
اکبر
لیرا
زندی
A
کاظم
کاظم
کاظم
مهدی
بهزاد فرهانیه
س عبداللهی