مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۸۴

۱

ز رویت دسته گل می‌توان کرد

ز زلفت شاخ سنبل می‌توان کرد

۲

ز قد پرخم من در ره عشق

بر آب چشم من پل می‌توان کرد

۳

ز اشک خون همچون اطلس من

براق عشق را جل می‌توان کرد

۴

ز هر حلقه از آن زلفین پربند

پر گردن کشان غل می‌توان کرد

۵

تو دریایی و من یک قطره ای جان

ولیکن جزو را کل می‌توان کرد

۶

دلم صدپاره شد هر پاره نالان

که از هر پاره بلبل می‌توان کرد

۷

تو قاف قندی و من لام لب تلخ

ز قاف و لام ما قل می‌توان کرد

۸

مرا همشیره است اندیشه تو

از این شیره بسی مل می‌توان کرد

۹

رهی دورست و جان من پیاده

ولی دل را چو دلدل می‌توان کرد

۱۰

خمش کن زان که بی‌گفت زبانی

جهان پربانگ و غلغل می‌توان کرد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 437
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 276
عندلیب :

نظرات

user_image
مسعود
۱۳۹۹/۰۳/۱۵ - ۱۳:۵۲:۲۷
در بیت نهم کلمه دُلدُل، اشاره به نام اسبی از حضرت رسول دارد که امیر مصر به پیامبر اهدا کرده بودند.
user_image
دکتر معصومه مرادی
۱۳۹۹/۰۷/۲۱ - ۰۷:۲۶:۳۳
غُل، پُل، قافیه فوق‌العاده سخت است؛ استعاره هایی که به کار رفته هیچ سابقه ای در کتاب ها و دواوین شعرا ندارد. قافیه ا، ایماژها، تصاویر، تشبیهات، تمثیلات و استعاره‌های مولوی فوق‌ العاده است .قُل شروع خلقت است