
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۸۵
۱
دل با دل دوست در حنین باشد
گویای خموش همچنین باشد
۲
گویم سخن و زبان نجنبانم
چون گوش حسود در کمین باشد
۳
دانم که زبان و گوش غمازند
با دل گویم که دل امین باشد
۴
صد شعلهٔ آتش است در دیده
از نکته دل که آتشین باشد
۵
خود طرفهتر این که در دل آتش
چندین گل و سرو و یاسمین باشد
۶
زان آتش باغ سبزتر گردد
تا آتش و آب همنشین باشد
۷
ای روح مقیم مرغزاری تو
کان جا دل و عقل دانه چین باشد
۸
آن سوی که کفر و دین نمیگنجد
کی ما و من فلان دین باشد
تصاویر و صوت


نظرات