
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۸۸
۱
روی تو به رنگریز کان ماند
زلف تو به نقش بند جان ماند
۲
گر سایه برگ گل فتد بر تو
بر عارض نازکت نشان ماند
۳
روزی گذرد ز هجر تو سالی
مسکین عاشق چنان جوان ماند
۴
دلتنگ نیم اگر چه دل تنگم
کآخر دل من بدان دهان ماند
۵
در چشم من آی تا تو هم بینی
یک تن که به صد هزار جان ماند
تصاویر و صوت


نظرات
Lira R