
مولانا
غزل شمارهٔ ۶۹۰
۱
ای عشق که جمله از تو شادند
وز نور تو عاشقان بزادند
۲
تو پادشهی و جمله عشاق
همرنگ تو پادشه نژادند
۳
هر کس که سری و دیدهای داشت
دیدند تو را سری نهادند
۴
خورشید توی و ذره از توست
وان نور به نور بازدادند
۵
چون بوی عنایت تو باشد
زالان همه رستم جهادند
۶
چون از بر تو مدد نباشد
گر حمزه و رستمند بادند
۷
ای دل برجه که ماه رویان
از پرده غیب رو گشادند
۸
مستند و طریق خانه دانند
زیرا که نه مست از فسادند
۹
تا عشق زید زیند ایشان
تا یاد بود همه به یادند
تصاویر و صوت


نظرات
همایون