مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۰۸

۱

برخیز که ساقی اندرآمد

وان جان هزار دلبر آمد

۲

آمد می ناب وز پی نقل

بادام و نبات و شکر آمد

۳

آن جان و جهان رسید و از وی

صد جان جهان مصور آمد

۴

مشک آمد پیش طره او

کان طره ز حسن بر سر آمد

۵

زد حلقه مشک فام و می‌گفت

بگشای که بنده عنبر آمد

۶

از تابش لعل او چه گویم

کز لعل و عقیق برتر آمد

۷

زان سنبل ابروش حیاتم

با برگ و لطیف و اخضر آمد

۸

درده می خام و بین که ما را

در مجلس خام دیگر آمد

۹

آن رایت سرخ کز نهیبش

اسپاه فرج مظفر آمد

۱۰

هر کار که بسته گشت و مشکل

آن کار بدو میسر آمد

۱۱

می ده که سر سخن ندارم

زیرا که سخن چو لنگر آمد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 452
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 285
عندلیب :

نظرات