مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۲۱

۱

هر سینه که سیمبر ندارد

شخصی باشد که سر ندارد

۲

وان کس که ز دام عشق دورست

مرغی باشد که پر ندارد

۳

او را چه خبر بود ز عالم

کز باخبران خبر ندارد

۴

او صید شود به تیر غمزه

کز عشق سر سپر ندارد

۵

آن را که دلیر نیست در راه

خود پنداری جگر ندارد

۶

در راه فکنده‌است دری

جز او که فکند برندارد

۷

آن کس که نگشت گرد آن در

بس بی‌گهرست و فر ندارد

۸

وقت سحرست هین بخسبید

زیرا شب ما سحر ندارد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 460
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 291
عندلیب :

نظرات