
مولانا
غزل شمارهٔ ۷۲۶
۱
شب رفت حریفکان کجایید
شب تا برود شما بیایید
۲
از لعل لبش شراب نوشید
وز خنده او شکر بخایید
۳
چون روز شود به هوشیاران
زین باده نشانه وانمایید
۴
در جیب شما چو دردمیدند
عیسی زایید اگر بزایید
۵
بی هشت بهشت و هفت دوزخ
همچون مه چهارده برآیید
۶
یک موی ز هفت و هشت گر هست
این خلوت خاص را نشایید
۷
مویی در چشم نیست اندک
زنهار که سرمهای بسایید
۸
چون چشم ز موی پاک گردد
در عشق چو چشم پیشوایید
۹
در عشق خدیو شمس تبریز
انصاف که بیشما شمایید
تصاویر و صوت


نظرات
محمد سلماسی زاده