مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۳۵

۱

دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد

پرده شب می‌درید او از جنون تا بامداد

۲

دوش ساغرهای ساقی جمله مالامال بود

ای که تا روز قیامت عمر ما چون دوش باد

۳

باده‌ها در جوش از او و عقل‌ها بی‌هوش از او

جزو و کل و خار و گل از روی خوبش باد شاد

۴

بانگ نوشانوش مستان تا فلک بررفته بود

بر کف ما باده بود و در سر ما بود باد

۵

در فلک افتاده ز ایشان صد هزاران غلغله

در سجود افتاده آن جا صد هزاران کیقباد

۶

روز پیروزی و دولت در شب ما درج بود

شب ز اخوان صفا ناگه چنین روزی بزاد

۷

موج زد دریا نشانی یافت زین شب آسمان

آن نشان را از تفاخر بر سر و رو می‌نهاد

۸

هر چه ناسوتی ز ظلمت راه‌ها را بسته بود

نور لاهوتی ز رحمت بسته‌ها را می‌گشاد

۹

کی بماند زان هوا اشکال حسی برقرار

چون بماند برقرار آن کس که یابد این مراد

۱۰

عمر را از سر بگیرید ای مسلمانان که یار

نیستان را هست کرد و عاشقان را داد داد

۱۱

یار ما افتادگان را زین سپس معذور داشت

زان که هر جا کوست ساقی کس نماند بر سداد

۱۲

جوش دریای عنایت ای مسلمانان شکست

طمطراق اجتهاد و بارنامه اعتقاد

۱۳

آن عنایت شه صلاح الدین بود کو یوسفیست

هم عزیز مصر باید مشتریش اندر مزاد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 468
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 296
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۱۹:۴۲:۳۱
کیقباد سر سلسله کیانیان که با کمک رستم شاه میشود، پادشاهی محبوب و پسندیدهاخوان صفا گروهی انقلابی و پیشرو و طرفدار علم و عرفان و در عین حال ستایشگر زرتشت و آموزه‌های او و طرفدار فلسفه یونان که بسیار مورد علاقه و تحسین جلال دین هستند و بسیار از آنها یاد میکندبا تعریف و خوش آمد گوئی از بعضی‌ شب‌ها جلال دین نشان می‌‌دهد که اهل حال است و با دوستان به کار عرفان و راز ورزی می‌‌پردزاد نه گوش نشینی و عزلت
user_image
دوستدار
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۲۰:۰۶:۵۰
گمان می رود مراد شاعر از کتقباد، علا الدین کیقباد دوازدهم و یا هجدهم از سلجوقیان روم بوده باشد و نهسر خاندان کیانیان.
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۰۹ - ۰۳:۵۵:۵۵
توصیف همنشینی با دوست است، با صلاح دین، و میگویدکه بر هرچه مسلمانی و اعتقاد و اجتهاد برتری دارد، عرفان جلال دین بر دوستی با یار جانانه و همنشین معنی شناس استوار است، او از لطف و کرامت صلاح دین میگوید در دوستی، آسمان و زمین و دریا و ساقی در خدمت چنین رابطه ای استعلا دین کیقباد پادشاه سلجوقیی و همزمان جلال دین است و رابطه نسبتن خوبی با هم دارند بعید است که اینجا او را خطاب کرده باشد، چون جلال دین از افراد سیاسی و حکومتی در غزلیات نامی نمی برد و با فرهنگ اونیز نمی خواند