
مولانا
غزل شمارهٔ ۷۴
۱
گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما
ور زان که نهای مطرب گوینده شوی با ما
۲
گر زان که تو قارونی در عشق شوی مفلس
ور زان که خداوندی هم بنده شوی با ما
۳
یک شمع از این مجلس صد شمع بگیراند
گر مردهای ور زنده هم زنده شوی با ما
۴
پاهای تو بگشاید روشن به تو بنماید
تا تو همه تن چون گل در خنده شوی با ما
۵
در ژنده درآ یک دم تا زنده دلان بینی
اطلس به دراندازی در ژنده شوی با ما
۶
چون دانه شد افکنده بررست و درختی شد
این رمز چو دریابی افکنده شوی با ما
۷
شمس الحق تبریزی با غنچه دل گوید
چون باز شود چشمت بیننده شوی با ما
تصاویر و صوت


نظرات
پرویز همایون نژاد
ندا
ز. ورزنه
معنوی