مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۵۰

۱

شاد شد جانم که چشمت وعدهٔ احسان نهاد

ساده‌دل مردی که دل بر وعدهٔ مستان نهاد

۲

چون حدیث بیدلان بشنید جان خوش‌دلم

جان بداد و این سخن را در میان جان نهاد

۳

برج‌برج و خانه‌خانه جویم آن خورشید را

کو کلید خانه از همسایگان پنهان نهاد

۴

مشک گفتم زلف او را زین سخن بشکست زلف

هندوی زلفش شکسته رو به ترکستان نهاد

۵

من نیم سلطان ولیکن خاک پای او شدم

خاک پای خویشتن را او لقب سلطان نهاد

۶

همچو گربه عطسهٔ شیری بدم از ابتدا

بس شدم زیر و زبر کو گربه در انبان نهاد

۷

گفت: ار تو زادهٔ شیری نه‌ای گربه برآ

بردر انبان! شیر در انبان‌درون نتوان نهاد

۸

من چو انبان بردریدم گفت آن انبان مرا

چون توی را هر که گربه دید او بهتان نهاد

۹

شمس تبریزی‌ست تابان از ورای هفت چرخ

لاجرم تاب نوآیین بر چهارارکان نهاد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 476
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 300
عندلیب :

نظرات

user_image
مشتاق
۱۳۹۸/۰۴/۳۱ - ۲۲:۲۵:۰۲
سلام و خسته نباشید از صاحب نظران میشه یکی این بیت را توضیح بده ..ممنون میشم:بردر انبان شیر در انبان درون نتوان نهاد
user_image
بابک کریمی
۱۳۹۹/۰۸/۰۸ - ۱۲:۳۴:۵۵
درودانبان {فرهنگ فارسی عمید : (اسم) [پهلوی: anbân] ‹انبانه، هنبان› 'ambān کیسۀ بزرگ که از پوست دباغی‌شدۀ بز یا گوسفند درست کنند.}گفت ار تو زاده شیری ، نه‌ای گربه برآ :(گفت اگر تو از شیر زاده شدی و شیرزاده هستی ، گربه نیستی ، بیرون بیا و نمایان شو ) بر در انبان( انبان یا کیسه را پاره کن) ، شیر در انبان درون ، نتوان نهاد :(شیر را درون انبان یا کیسه نمیتوان قرار داد و نگه داشت یا محدود کرد)این معنای ساده و واژه به واژه این بیت است ، اینکه قصد از انبان و شیر و ... چیست؟ خود را در جایگاه اظهار نظر نمیبینم اما فکر میکنم تا اندازه زیادی بستگی به اطلاعات ، تفکر و نگاه به مولانا و برداشت و دریافت از سروده هایش داشته و هر خواننده در خور اندیشه ها و احساسات درونی خود میتواند دریافت و استفاده ای از اشعار داشته باشد.