مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۵۲

۱

هم دلم ره می‌نماید هم دلم ره می‌زند

هم دلم قلاب و هم دل سکه شه می‌زند

۲

هم دلم افغان کنان گوید که راه من زدند

هم دل من راه عیاران ابله می‌زند

۳

هم دل من همچو شحنه طالب دزدان شده

هم دل من همچو دزدان نیم شب ره می‌زند

۴

گه چو حکم حق دل من قصد سرها می‌کند

گه چو مرغ سربریده الله الله می‌زند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 477
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 301
عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۰:۳۶:۵۴
چند واژه دری أفغانی برای خوشی دوستان عیادت به پرسان شدن بی ادب بدروشتقصیر کم رسیخدا راستی بینی و بین الله صیفی کاری ترکاریتقلب فریبکاریرفوزه ناکام توافق جورامد کم از کم دست کم محافظت گزمه کردن حلزون گوک govak حواس پرت هوشپرک خلاف کردن بیراه کردن شفیع رویدارادامه دادن کشال دادن عصبانی جگر خون عصر شدن دیگر شدن معرفی کردن اشنا کردن معذول سبکدوش زهی شکر پاره دری
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۱۰ - ۰۰:۴۴:۰۹
به بزرگی نزدیکست که بگویم این واژگان را از رایانگار عاقلان دانند برداشتم ، اشکار است جناب شالچی برای فرآهم اوری این واژه ها سالها شکیبیده اند با سپاس و فروتنی به ایشان . و نیزباسپاس از برادران و خواهران افغانمان که گنجی نهفته هستند .