
مولانا
غزل شمارهٔ ۷۵۵
۱
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود
۲
شاه ما از پرده برجان چو خود را جلوه کرد
جان ما بیخویش شد زیرا که شه بیخویش بود
۳
شاه ما از جان ما هم دور و هم نزدیک بود
جان ما با شاه ما نزدیک و دوراندیش بود
۴
صاف او بیدرد بود و راحتش بیدرد بود
گلشن بیخار بود و نوش او بینیش بود
۵
یک صفت از لطف شه آن جا که پرده برگرفت
آب و آتش صلح کرد و گرگ دایه میش بود
۶
جان مطلق شد ز نورش صورتی کو جان نداشت
گشت قربان رهش آن کس که او بدکیش بود
۷
نیست میگفتیم اندر هست گفت آری بیا
هست شد عالم از او موقوف یک آریش بود
تصاویر و صوت


نظرات
شهلا
شهلا
شهلا
شهلا