مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۷۷۰

۱

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

۲

سر خنب‌ها گشادم ز هزار خم چشیدم

چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد

۳

چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد

که سمن‌برِ لطیفی چو تو در برم نیامد

۴

ز پِیَت مراد خود را دو سه روز ترک کردم

چه مراد مانْد زان پس که میسرم نیامد

۵

دو سه روز شاهیت را چو شدم غلام و چاکر

به جهان نمانْد شاهی که چو چاکرم نیامد

۶

خِرَدَم بگفت برپر ز مسافران گردون

چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد

۷

چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل

به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد

۸

چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان

چه همای مانْد و عنقا که برابرم نیامد

۹

برو ای تنِ پریشان تو و آن دلِ پشیمان

که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 485
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 306
علی مرادی گنجه :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
علی دبیر
۱۳۹۱/۰۲/۲۵ - ۱۹:۵۶:۰۴
در مصراع «چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد»، باید میان واژه‌های «فرو» و «شدم» فاصله باشد. نگارش فعلی به غلط معنی «فروختن» را القا می‌کند، در حالی که منظور «فرو رفتن» بوده است.همچنین مصراع نخست بیت ششم با «خردم بگفت» آغاز می‌شود.
user_image
امین
۱۳۹۴/۰۶/۲۶ - ۱۲:۵۵:۰۱
ذر بیت ششم مصرع اول مشکل وزنی وجود داره. باید بنویسید" خردم بگفت برپر ز مسافران گردون"اصلاح بفرمایید.
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۹/۰۴ - ۰۸:۳۱:۲۶
بیت سوم طبق خوانش دکتر سروش با نه عجب شروع میشود.
user_image
بی سواد
۱۳۹۵/۰۹/۰۴ - ۰۹:۴۲:۲۶
محمد عزیز هر دو خوانش از جمله آن سروش ، نادرست می نمایند هردو ، چه عجب و بویژه نه عجب اشاره به خنده گل و سمن دارند، در حالی که در مصراع بعدی، خبری از سمن بری که چشم به راهش بوده است در میان نیستگمان نمی رود گل و سمن در نبود سمن بر لطیف شاعر دل و دماغ خنده داشته باشند.شاید عجبا بوده است و مانا در نهان سراینده
user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۰/۲۲ - ۱۴:۱۹:۵۹
در مصرع اول بیت اخر بین وان درسن نیست و آن درسته یعنی فاصله باید باشد
user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۰/۲۸ - ۱۵:۰۲:۰۷
دل دیگر دلی است که آماده ملاقات شمس است و شمس نیز این را پی برده است و این گونه عرفان نوینی پیدا می شود که خورشید آن شمس است و ماه آن جلال دین و ما ستارگان که می کوشیم به سهم خود در نور فشانی هستی خود را بیازماییم
user_image
دیوانه ی ماه
۱۳۹۸/۰۷/۰۲ - ۰۱:۱۹:۱۹
چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخنددکه سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامدبی سواد عزیزدر این بیت نیز به مانند دو بیت پیشین، خبری از یار هست. یاری سمن بر و لطیف که همانندش در بر شاعر نیامده است و باغ دل شاعر از شادی این آمدن، بهاری می شود و گل و یاسمن شکفته می شود در باغ
user_image
امیر بیات
۱۳۹۸/۰۷/۲۳ - ۰۳:۰۲:۵۶
غزل های مولانا را می خوانم به روی شعر قرار دهید چطوری ارسال کنم
user_image
نیلوفر
۱۳۹۹/۰۱/۲۸ - ۱۶:۲۷:۰۲
چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخنددکه سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامداشاره عرفانی به زیبایی و احساس فرخنده و شادمانی مولانا از دیدار شمس که برای او مصداق خداوند و جان زیبای جهان را می کند. اینجا منظور از معشوق همانند جان جهان زیبا و فرخنده است. چنانکه با دیدار او حتی گل و یاسمن که زیبایان طبیعت هستند در دل مولانا یا عاشق می خندند که او عاشق زیباترین است و گل و یاسمن هم همتای کمال آن زیبایی نیستند.
user_image
جعفر جوکار
۱۳۹۹/۱۰/۲۳ - ۰۱:۳۹:۵۸
سلام بااحترام.درخوانش بیت دوم(خنب ها) (خنبه ها) قرائت می شود .که بنظرم صحیح خوانده نمی شود. متشکرم