مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۱۹

۱

اندک اندک جمع مستان می‌رسند

اندک اندک می پرستان می‌رسند

۲

دلنوازان نازنازان در ره اند

گلعذاران از گلستان می‌رسند

۳

اندک اندک زین جهان هست و نیست

نیستان رفتند و هستان می‌رسند

۴

جمله دامن‌های پرزر همچو کان

از برای تنگدستان می‌رسند

۵

لاغرانِ خسته از مرعای عشق

فربهان و تندرستان می‌رسند

۶

جان پاکان چون شعاع آفتاب

از چنان بالا به پستان می‌رسند

۷

خرم آن باغی که بهر مریمان

میوه‌های نو زمستان می‌رسند

۸

اصلشان لطفست و هم واگشت لطف

هم ز بستان سوی بستان می‌رسند

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 511
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 323
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
عندلیب :

نظرات

user_image
صفا از مولانا صفا
۱۳۸۹/۱۲/۲۹ - ۰۸:۰۲:۵۷
درود به همه ی دوستان فرهیخته و دوست داران مولانا نام : اندک اندک خواننده : استاد فرزانه شهرام ناظری سراینده : شاعر شاعران جهان ( خداوندگار عشق و عرفان ) مولانای ایرانی فراجهانینوار : گل 100 برگ : ( پرفروشترین نوار ایران تا کنون بدون پشتیبانی هایی که خود بهتر می دانید !! ) شاد زی و شادی گستر باششاد زی ، مهر ورز ، فراجهانی باشگر خدا خواهد تا درودی دیگر بدرود.
user_image
غلامرضا مقبلی
۱۳۹۲/۰۸/۰۶ - ۰۵:۰۶:۲۰
مولانا با توجه به دید عمیق خود که ناشی از عرفان (تجلی خدا بر دل وقلبش) یا به زبان خودمانی دیدن خدا است اینگونه می فرماید:کم کم کودکان به دنیا می آیند (چه آنهایی که در شکم مادر هستند وچه آنهایی که هنوز قرا هست بعدا" به دنیا بیایند)که همگی مست هستند(مستی ناشی از دیدار حق) کم کم خدا پرستان پا به این جهان می گذارنداین نوزادان یا کودکان مایه نوازش دل ودارای فخر وناز هستند و چهره آنها مانند گل است واز گلستان می آیند.گلستان منظور مولانا بهشتی است که حضرت آدم در آن زیست میکرد ودر محضر خدا بود(اشاره دارد به فرود انسان از بهشت به عالم خاکی)و خیلی ها از دنیا رفتند(رفتگان) وانسا نهای تازهای به دنیا می آیند(نوزادان)نوزادان انگار با دامنی پر از طلا وجواهر برای والدینشان می آیند(مایه خیر وبرکت برای والدینشان هستند)این نوزادان یا کودکان مانند تشعشعات نور خورشید جانشان پاک ولطیف است واینهااز مرتبه ای بالا وفوق تصور(محضر خدا)به پسترین نقطه (عالم خاکی)وارد می شوندودر پایان آیاتی از قرآن را تفسیر می کند که:اینان از خدایند و به سوی او بر می گردند وهمینطور اینها از بهشت آمده اند و بسوی بهشت میروندانسان اگر از طریق چشم دل خدا را دید دچار ذوق -وجد-ومستی می شود که البته با مستی شراب انگوری فرق داردو براساس همین استعاره است که عرفا می وشراب را در اشعارشان بکار برده اند.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۶ - ۰۸:۱۷:۴۸
شمس من ایشان فرمودند دلم و من پلمه ( لوح در انندراج) دل را بزرگ می دارم . دل که بی گره باشد و صاف ، چه بسا نیکی ای ما را رسد .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۶ - ۰۸:۲۲:۴۶
من از واژگان بوی می برم ! این واژه هنزاء بوی شگفتی می دهد ، عربی نیست و پارسی نه تمام ، گویا باید برنامی ( لقب ) باشد که کسی به کسی داده باشد . من بوی می برم بیا و این امین کهترک را بشنو بیا در گوش بگیریم . درود بر خردمندی شما .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۸ - ۱۴:۰۶:۵۸
غلامرضا جانم بنویس ما شاد از امدن شما هستیم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۸/۰۸ - ۱۴:۱۰:۱۲
منظورش بهبود کناره نویسی هاست و من را هم چنانچه گفتم نقد می کنند و این ناراحت کننده نیست
user_image
آرین نوبخت
۱۳۹۳/۱۱/۲۷ - ۰۳:۳۵:۱۶
به نظر بنده شعر راجب به ظهور ناجی عالم می باشد و ظهور مردمانی خدا جو و خدا پرست که با توجه به ایه شریفه زمین را به ارث میبرن قبل از وقوع قیامت.
user_image
نازی
۱۳۹۴/۱۱/۰۶ - ۲۱:۲۳:۴۵
این شعر مربوط به آمدن شمس تبریزی به قونیه است
user_image
نازی
۱۳۹۴/۱۱/۰۶ - ۲۱:۲۸:۳۵
آمدن شمس تبریز و دیدار مجدد با مولانا ست
user_image
رضا
۱۳۹۵/۰۳/۰۶ - ۲۲:۱۱:۴۲
این بیت جا افتاده:سر خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان با آب دستان می‌رسند
user_image
سعید جافر
۱۳۹۵/۰۶/۰۹ - ۱۱:۱۰:۲۴
گنجور جان ای کاش ترجمه انگلیسی این اشعار را هم میگذاشتید. خیلی دنبالش گشتم ولی جایی پیدا نکردم
user_image
علیرضا عبدالهی
۱۳۹۶/۰۸/۱۳ - ۰۸:۴۲:۵۶
سلام بر همه. با دیدن خیل عظیم عاشقان اباعبدالله حسین علیه السلام برای زیارت اربعین ایشان در این روزها (امروز شنبه 13 آبان 1396 و یک هفته به اربعین حسینی مانده است) یاد این شعر افتادم.اندک اندک جمع مستان می رسنداندک اندک می پرستان می رسندو این بیت از حافظ کهکه ای صوفی شراب آن گه شود صافکه در شیشه برآرد (بماند) اربعینیشاید بسیار ظریف اشاره به این نکته هم داشته باشد.
user_image
هادی
۱۳۹۷/۱۰/۰۵ - ۱۳:۳۷:۳۶
سلام چرا هیچ‌تفسیری برای دیوان شمس موجود نیست؟اگر‌شما چیزی را میشناسید لطفا معرفی کنید
user_image
رحمت
۱۳۹۸/۱۰/۰۲ - ۲۳:۲۰:۰۳
دروددر مصرع دوم این شعر نک بتان به چه معنی است؟سر خمش کردم که آمد خوان غیبنک بتان با آبدستان می‌رسند
user_image
ناشناس
۱۳۹۹/۰۱/۰۲ - ۱۵:۰۱:۴۰
باسلام،آقای آرین نوبخت،دقیقأ زدید وسط خال، این غزل مولانا راجع به مردمان خداجو وخداپرستی است که قبل از قیامت طبق آیه ی قرآن وارثان زمین خواهند شد، آری اندک اندک جمع مستان می‌رسند/اندک اندک می پرستان می‌رسند...آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد/مژده دهید باغ را،بوی بهار می‌رسد...چاک شدست آسمان،غلغله ایست درجهان/عنبرومشک میدمد،سنجق یار می‌رسد...آری قرار است قبل از قیامت،قیامتی دیگراتفاق بیفتد،قرار است آسمان شکاف بخورد و بهشت به زمین بیاید،وطرحی نو درانداخته شود،همانطور که حافظ هم میگوید: بیاتاگل برافشانیم و می درساغراندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نودراندازیم... قراراست،نفس بادصبا مشک فشان شود،وعالم پیر دوباره جوان شود،قرار است بقول حافظ: آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/عالمی دیگربباید ساخت وزنوآدمی...بقول مولانا: هرسوی بانگ ومشغله،هرسوی شمع ومشعله/ کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان...وآن روز عید بزرگ وفرج وگشایش بزرگ وروزگار رهایی بشر است....هرکجابوی خدا می آید/خلق بین بی سروپا می آید/زانکه جانها همه تشنه است به می/تشنه را بانگ سقا می آید...(قل آرایتم آن اصبح مآؤکم غورا فمن یأتیکم بمآءمعین&انما آمره اذا اراده شیئأ آن بقول له کن فیکون) همانا امر او اگر اراده کند چیزی را،پس به آن چیز امرمیکند که بشو،واو خواهد شد(یعنی اگر خداوند اراده کرده که عالم وآدمی از نو بیافریند وطرحی نو درانداخته شود،حتمأ این اتفاق مبارک خواهد افتاد) شیرخوارکرم اند ونگران/تاکه مادرزکجامی آید/درفراقند ونمه منتظرند/کزکجاوصل ولقا می آید...مولانا پیغمبرعشق است ویخنش سخن عشق است مولانا کعبه ی دلهاست
user_image
دکتر محمد ادیب نیا
۱۳۹۹/۰۳/۰۶ - ۲۲:۰۴:۳۳
لاغران خسته از مرعای عشقفربهان و تندرستان می‌رسندبرداشت معنایی از این بیت: لاغران خسته کنایه از سالکان طریق حق تعالی که بعد از مدت ها خودسازی و تهذیب دل و تزکیه نفس نمودن در مرعا(چراگاه)ی عشق از جانی فربه و بدنی تندرست و سالم برخوردار شده اند، از راه می رسند.
user_image
دکتر محمد ادیب نیا
۱۳۹۹/۰۳/۰۶ - ۲۲:۲۸:۵۲
سرّ خَمُش کردم که آمد خوان غیبنک بتان با آبدستان می‌رسندبراشت معنایی از این بیت: رازداری نمودم (رازم را پنهان کردم) و لذا سفره غذای غیبی از راه رسید و حال می بینم که خادمان زیباروی با آفتابه هایی از آب و گلاب و شراب برای حاضر شدن بر سر این سفره دارند می آیند. و عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً21/سوره انسان. ؛ بر بالای بهشتیان، لباسی لطیف از دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و پروردگارشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت)به آنان می نوشاند.والحمد لله رب العالمین علی کل حال...
user_image
nahal n
۱۳۹۹/۰۹/۰۴ - ۱۶:۱۳:۰۱
عالی
user_image
امیدوار
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۶:۴۹:۴۶
یه بیت نداره
user_image
هادی رنجبران
۱۴۰۰/۱۰/۰۲ - ۱۵:۳۳:۰۷
3. جهانِ هست و نیست: مولانا، جهان را پیوسته در تبدّل و زادن و مردن و نو شدن می¬بیند. تمثیل زیر، یکی از وجوه بسیار مهمّ اندیشة دیالکتیکی مولاناست که جنبش و حرکت را ذاتیِ کاینات می¬داند. هر لحظه این جهان نو می‌‌شود و ما می‌‌پنداریم که بی‌‌تغییر است و از نو شدن آن غافل هستیم: «هر نَفَس نو می‌شود دنیا و ما / بی‌خبر از نو شدن اندر بقا» (مثنوی، 1/1144) عُمر همچون جویباری است که نو به نو در حال گذار است، ولی در کالبد آدمیان و موجودات مستمر و دایمی به نظر می‌‌آید: «عمر همچون جوی نو نو می‌رسد / مستمری می‌نماید در جَسَد» (مثنوی، 1/1145). در فیه مافیه هم گفته است: «آدمی را حقّ تعالی هر لحظه از نو می‌آفریند و در باطنِ او چیزی تازه‌تازه می‌فرستد که اوّل به دوّم نمی‌ماند، و دوّم به سوّم، الاّ او از خویشتن غافل است و خود را نمی‌شناسد.» آیة 15 سورة50: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم ولی آنها باز در آفرینش جدید تردید دارند.» و در آیة 88 سورة 27: «و کوهها را می¬بینی می¬پنداری که آنها جا ماندند و حرکتی ندارند. حال آنکه با سرعت ابر در حرکت هستند.» عالَم از نظر مولانا چیزی است نامتناهی که همواره روی در گسترش دارد و «هستی» و «نیستی» دو مفهوم متّضادند که از تعارض آنها همة تغییرات در کائنات ظاهر می¬شود. نیستی (= عدم) در نظر او «عدم محض» نیست، بلکه رفتن صورتی است (= عدم) و آمدن صورتی دیگر (= وجود) و باز آن وجود، یعنی صورت ظاهر شده، دوباره معدوم می¬شود و جای خود را به¬صورتی دیگر می¬دهد و این «تبدّل صورت¬ها»ست که دیالکتیک هستی را در خود نمایان می¬کند. و به تعبیر او، اندک اندک در این جهان، «نیستان» می¬روند و «هستان» می¬رسند.
user_image
جاوید وطنخواه
۱۴۰۲/۰۶/۰۴ - ۰۷:۵۸:۱۲
درود بر شما هر چه گشتم (پیر من و مراد من.....) را نیافتم
user_image
کاوه سخنور
۱۴۰۲/۱۱/۲۱ - ۱۲:۲۳:۴۰
درود وقت بخیر، بیت سر خمش کردم که آمد خالق ، ای نک بتان با آب دستان می رسند که داخل تصنیف استاد ناظری خوانده می شود از کیست؟