مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۲۳

۱

عمر بر اومید فردا می‌رود

غافلانه سوی غوغا می‌رود

۲

روزگار خویش را امروز دان

بنگرش تا در چه سودا می‌رود

۳

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت

هر نفس از کیسه ما می‌رود

۴

مرگ یک یک می‌برد وز هیبتش

عاقلان را رنگ و سیما می‌رود

۵

مرگ در ره ایستاده منتظر

خواجه بر عزم تماشا می‌رود

۶

مرگ از خاطر به ما نزدیکتر

خاطرِ غافل، کجاها می‌رود

۷

تن مَپرور، زانک قربانیست تن

دل بپرور، دل به بالا می‌رود

۸

چرب و شیرین کم ده این مردار را

زانک تن پرورد، رُسوا می‌رود

۹

چرب و شیرین ده ز حکمت روح را

تا قوی گردد که آن جا می‌رود

۱۰

حکمتت از شَه صَلاح الدین رِسد

آنکِ چون خورشید، یکتا می‌رود

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 513
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 325
هانیه سلیمی :
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۱۰ - ۱۳:۴۲:۰۶
شعری ناهمگون با دیوان به نظر میرسد، که مضمونی سبک و تکراری دارد، بعید نیست از کس دیگری باشد که تقلید شده است
user_image
محسن جهان
۱۴۰۰/۱۱/۲۱ - ۰۷:۲۶:۰۷
تفسیر ابیات ۱ و ۲. افرادی که روزگار خود را در امید و آرزوهای واهی بسر می‌برند در واقع در غفلت بوده و ارجح است که به حال خود نظر کرده و اینکه چگونه آنرا سپری می‌کنند. خداوند در قرآن مجید در این رابطه می‌فرماید:وان کثیرا من الناس عن ایاتنا لغافلون؛بسیاری مردم،از ایات و نشانه‌های ما غافل‌اند.(سوره یونس،ایه 92)
user_image
ahmad TNT
۱۴۰۲/۰۲/۰۲ - ۰۸:۲۴:۱۱
مرگ یک یک می‌برد