
مولانا
غزل شمارهٔ ۸۳۰
۱
صاف جانها سوی گردون میرود
درد جانها سوی هامون میرود
۲
چشم دل بگشا و در جانها نگر
چون بیامد چون شد و چون میرود
۳
جامه برکش چونک در راهی روی
چون همه ره خاک با خون میرود
۴
لاله خون آلود میروید ز خاک
گرچه با دامان گلگون میرود
۵
جان چو شد در زیر خاکم جا کنید
خاک در خانه چو خاتون میرود
۶
جان عرشی سوی عیسی میرود
جان فرعونی به قارون میرود
۷
سوی آن دل جان من پر میزند
کو لطیف و شاد و موزون میرود
۸
زانک آن جان دون حق چیزی نخواست
وین دگر جان سوی مادون میرود
تصاویر و صوت


نظرات