مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۳۱

۱

هر زمان لطفت همی در پی رسد

ور نه کس را این تقاضا کی رسد

۲

مست عشقم دار دایم بی‌خمار

من نخواهم مستیی کز می‌رسد

۳

ما نیستانیم و عشقش آتشیست

منتظر کان آتش اندر نی رسد

۴

این نیستان آب ز آتش می‌خورد

تازه گردد ز آتشی کز وی رسد

۵

تا ابد از دوست سبز و تازه‌ایم

او بهاری نیست کو را دی رسد

۶

لا شویم از کل شیی هالک

چون هلاک و آفت اندر شیء رسد

۷

هر کی او ناچیز شد او چیز شد

هر کی مرد از کبر او در حی رسد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 518
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 328
عندلیب :

نظرات

user_image
سعید فاضلی
۱۳۹۵/۱۲/۰۷ - ۱۲:۱۷:۵۳
سلامدر مصرع دوم از بیت دوم من نخواهم مستیی کز می‌رسدبهتر است فاصله بین می و رسد لحاظ گرددمن نخواهم مستیی کز می‌ رسد