مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۸۳۴

۱

از دل رفته نشان می‌آید

بوی آن جان و جهان می‌آید

۲

نعره و غلغله آن مستان

آشکارا و نهان می‌آید

۳

گوهر از هر طرفی می‌تابد

پای کوبان سوی جان می‌آید

۴

از در مشعله داران فلک

آتش دل به دهان می‌آید

۵

جان پروانه میان می‌بندد

شمع روشن به میان می‌آید

۶

آفتابی که ز ما پنهان بود

سوی ما نورفشان می‌آید

۷

تیر از غیب اگر پران نیست

پس چرا بانگ کمان می‌آید

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 519
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 329

نظرات